شمارهٔ ۷۱
آه که امید من بیار نه این بود
لایق آن روی چون نگار نه این بود
هجر نمودست و بارهی نه چنین گفت
جور فزودست و در شمار نه این بود
رفته بر دشمنم قرار گرفتست
با من دل سوخته قرار نه این بود
نوبت آن روزگار رفت که مارا
عشق نه زین دست بود و یار نه این بود
عشق چنین بود و کیسه مان نه چنین بود
یارنه این بود و روزگار نه این بود
از تو خجل مانده ام که بیرخ خوبت
زنده بماندیم و اختیار نه این بود
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آه که امید من بیار نه این بود
لایق آن روی چون نگار نه این بود
هوش مصنوعی: اوه، چه خوب بود اگر امید من به این زیبایی و شایستگی نبود. آن چهرهای که چون نگار است، لایق انتظار من نبود.
هجر نمودست و بارهی نه چنین گفت
جور فزودست و در شمار نه این بود
هوش مصنوعی: شما را از خود دور کردهام و این طور نمیگویم که بیوفایی زیاد شده است، بلکه این درد و رنج به حساب نمیآید.
رفته بر دشمنم قرار گرفتست
با من دل سوخته قرار نه این بود
هوش مصنوعی: رفته بر دشمنم قرار گرفت، اما با من که دل سوختهام، این هرگز خوب نبود.
نوبت آن روزگار رفت که مارا
عشق نه زین دست بود و یار نه این بود
هوش مصنوعی: دیگر آن زمان که عشق ما اینگونه نبود و محبوبمان اینطور نبود، گذشته است.
عشق چنین بود و کیسه مان نه چنین بود
یارنه این بود و روزگار نه این بود
هوش مصنوعی: عشق اینطور بود، ولی ما در شرایطی نبودیم که اینگونه باشد. نه اینکه معشوق اینگونه بود، و نه اینکه روزگار به این شکل بود.
از تو خجل مانده ام که بیرخ خوبت
زنده بماندیم و اختیار نه این بود
هوش مصنوعی: از تو شرمندهام که زندگیام بدون زیباییات ادامه دارد و این به انتخاب من نبود.