گنجور

شمارهٔ ۱۲۷

خود بخود خواستم اینعشق علی الله چکنم
محنت من ز من آمد گله زانمه چکنم
نتوان خوردغم ار در ره او کشته شوم
صد هزارند چو من کشته درین ره چکنم
همه دم گوئی از خشم که جانت ببرم
چند گوئی ببر و باز رهان وه چکنم
پردلی شرط نباشد چوره عشق روی
من و زلف تو توکلت علی الله چکنم
عمر بگذشت مرا و تو همیگوئی صبر
ور اجل دامن من گیرد ناگه چکنم
برمن آنست که تا روز نخسبم زغمت
چون تو از ناله من نیستی آگه چکنم
دورباد، ارتو جز از من بکسی درنگری
پس ببینی بحقیقت که من آنگه چکنم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خود بخود خواستم اینعشق علی الله چکنم
محنت من ز من آمد گله زانمه چکنم
هوش مصنوعی: عشق به خدا در دل من به‌طور طبیعی شکل گرفت، اما درد و رنج من نتیجه‌ای از خودم است و نمی‌دانم چه کار باید بکنم.
نتوان خوردغم ار در ره او کشته شوم
صد هزارند چو من کشته درین ره چکنم
هوش مصنوعی: نمی‌توانم از غم بخورم اگر در راه او جان بدهم، زیرا در این راه صد هزار نفر مثل من جان داده‌اند. چه باید بکنم؟
همه دم گوئی از خشم که جانت ببرم
چند گوئی ببر و باز رهان وه چکنم
هوش مصنوعی: هر لحظه از خشم حرف می‌زنی که جانم را بگیری، اما چند بار می‌گویی ببر و بعد دوباره رها کن، حالا چه کنم؟
پردلی شرط نباشد چوره عشق روی
من و زلف تو توکلت علی الله چکنم
هوش مصنوعی: اگر عشق به چهره‌ات و موهای تو بی‌پروا باشد، من چگونه به خداوند توکل کنم؟
عمر بگذشت مرا و تو همیگوئی صبر
ور اجل دامن من گیرد ناگه چکنم
هوش مصنوعی: زمان زیادی از عمر من گذشته و تو هنوز می‌گویی صبر کن. مگر روزی ناگهان سرنوشت مرا نگیرد، چه کار کنم؟
برمن آنست که تا روز نخسبم زغمت
چون تو از ناله من نیستی آگه چکنم
هوش مصنوعی: بر من لازم است که تا روزی که می‌خوابم، از غم تو بیدار بمانم، چون تو از ناله‌ها و دردهایم خبر نداری و نمی‌دانم چه باید بکنم.
دورباد، ارتو جز از من بکسی درنگری
پس ببینی بحقیقت که من آنگه چکنم
هوش مصنوعی: از دور نگاه کن، اگر جز من به کسی توجه نکنی، متوجه خواهی شد که من در آن زمان چه کار می‌کنم.