گنجور

شمارهٔ ۱

مکن ایدوست کار من دریاب
هجرت آورد تاختن دریاب
دست آنزلف جان شکر بربند
جور آن جزع دل شکن دریاب
چشم تو قصد جان ما دارد
هان که مستست و تیغ زن دریاب
ماه تو منخسف همی گردد
گفتمت سر این سخن دریاب
خشمت آمد که خواندمت دشمن
دوستا رفت جان من دریاب
آه مظلوم پرده سوز بود
الله الله تو خویشتن دریاب

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مکن ایدوست کار من دریاب
هجرت آورد تاختن دریاب
هوش مصنوعی: دستم به تو نمی‌رسد، اما امیدوارم که در سفرم، راهی برای درک و کمک به من پیدا کنی.
دست آنزلف جان شکر بربند
جور آن جزع دل شکن دریاب
هوش مصنوعی: دست آن زلفی که جان را شیرین کرده، ببندید؛ چنگال بدی که دل را می‌شکند را بپذیرید.
چشم تو قصد جان ما دارد
هان که مستست و تیغ زن دریاب
هوش مصنوعی: چشم تو نیت جان دادنم را دارد، آگاه باش که مست و پرشور است و با تیغش به ما آسیب می‌زند.
ماه تو منخسف همی گردد
گفتمت سر این سخن دریاب
هوش مصنوعی: ماه تو در حال کمرنگ شدن است، به تو گفتم که به این موضوع توجه کن و آن را درک کن.
خشمت آمد که خواندمت دشمن
دوستا رفت جان من دریاب
هوش مصنوعی: غضب تو باعث شده که به تو به چشم دشمن نگاه کنم، در حالی که تو دوست من هستی. جان من را دریاب و مرا ببخش.
آه مظلوم پرده سوز بود
الله الله تو خویشتن دریاب
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، صدای آه و ناله‌ی بی‌گناهی چون پرده‌ای آتش‌زا است. به خود بیا و وضعیت زار او را دریاب.