شمارهٔ ۷۸ - خطاب بموفق الدین
اجل موفق دین آن خلاصه تحقیق
توئی موفق آن خیرها علی التحقیق
توئی که از سر تقوی بجاه دنیاوی
بدست کردی عقبی و این بود توفیق
زقدر جاه تو تشویرخورد چرخ رفیع
زجود دست تو عاجز بماند بحرعمیق
چو نطق تو نبود بوستان بفصل ربیع
چو لفظ تو نبود عذب سلسبیل ورحیق
به پیش روی تو صامت همیشود ناطق
بپیش لفظ تو الکن همیشود منطبق
نمانده کس که نه بامنت تو مانده رهین
نمانده کس که نه در نعمت تو گشته غریق
مرا زدهر زابنای آن شکایتهاست
که حال تیره ام آنرا همی کند تصدیق
ازان نیابم در حق خویش جز تفضیل
وزاین نبینم در حق خویش جز تعویق
سبب ندانم حرمان خویشرا جز آن
که کاردان و هنر مندم و نسیب و عریق
ازین گروه بصدر تو التجا کردم
مگر سعادت گردد مرا عدیل و رفیق
عجب نباشد کز دولتت سری گردم
که گردد از نظر آفتاب سنگ عقیق
سر تو سبز و دلت شاد باد و بخت بکام
همیشه دولت را سوی در گه تو طریق
شمارهٔ ۷۷ - در مدح رکن الدین صاعد: زهی حکم تو چون شمشیر قاطعشمارهٔ ۷۹ - در مدح اقصی القضاه رکن الدین: ای بانصاف خواجه آفاق
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اجل موفق دین آن خلاصه تحقیق
توئی موفق آن خیرها علی التحقیق
هوش مصنوعی: مرگ، برترین دستاورد دین است و تو هستی که به طور واقعی به درک و تحقیق در این زمینه دست یافتهای. موفقیت در این خوبیها، حقیقتاً به تو بستگی دارد.
توئی که از سر تقوی بجاه دنیاوی
بدست کردی عقبی و این بود توفیق
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که با تقوا و پرهیزکاری، به جایگاه دنیاوی دست یافتهای و این خود نشان از توفیق و موفقیت توست.
زقدر جاه تو تشویرخورد چرخ رفیع
زجود دست تو عاجز بماند بحرعمیق
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و منزلت تو، گیتی به خود میلرزد و از لطف و بخششهای تو، قدرت دریا نیز ناتوان است.
چو نطق تو نبود بوستان بفصل ربیع
چو لفظ تو نبود عذب سلسبیل ورحیق
هوش مصنوعی: وقتی صحبت تو نیست، بهار معنایی ندارد مانند اینکه وقتی کلام تو نباشد، سخن شیرین و گوارا وجود نخواهد داشت.
به پیش روی تو صامت همیشود ناطق
بپیش لفظ تو الکن همیشود منطبق
هوش مصنوعی: در حضور تو همواره سخنگویان ساکت میشوند و کسانی که قادر به گفتن هستند، در برابر کلام تو ناتوان میگردند.
نمانده کس که نه بامنت تو مانده رهین
نمانده کس که نه در نعمت تو گشته غریق
هوش مصنوعی: هیچ کس باقی نمانده که از نعمتهای تو بینصیب باشد و همه در رحمت و برکت تو غرق شدهاند.
مرا زدهر زابنای آن شکایتهاست
که حال تیره ام آنرا همی کند تصدیق
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دردهای درونی و شکایتهایی که به آنها اشاره میشود، باعث شدهاند حال من به گونهای تیره و ناخوشایند باشد که حتی خودم هم به وجود این وضعیت اعتراف میکنم.
ازان نیابم در حق خویش جز تفضیل
وزاین نبینم در حق خویش جز تعویق
هوش مصنوعی: من جز خوبی و برتری برای خود نمیبینم و هیچچیزی جز تأخیر در حق خود نمییابم.
سبب ندانم حرمان خویشرا جز آن
که کاردان و هنر مندم و نسیب و عریق
هوش مصنوعی: نمیدانم چرا از مهر و محبت محرومم، جز این که دانا و هنرمند هستم و شاید سرنوشتم این طور رقم خورده است.
ازین گروه بصدر تو التجا کردم
مگر سعادت گردد مرا عدیل و رفیق
هوش مصنوعی: از این جمعی که در کنار تو هستند، درخواست کمک کردم تا شاید به برکت آن، نصیبم همسفر و همدلی شود.
عجب نباشد کز دولتت سری گردم
که گردد از نظر آفتاب سنگ عقیق
هوش مصنوعی: عجبی ندارد که به خاطر نعمتها و شگفتیهای تو، سرم را به زمین بیندازم؛ زیرا نور آفتاب نیز گاهی بر روی سنگ عقیق تابش میکند.
سر تو سبز و دلت شاد باد و بخت بکام
همیشه دولت را سوی در گه تو طریق
هوش مصنوعی: امیدوارم زندگی تو پر از طراوت و شادی باشد و موفقیتها همیشه به سمت تو بیایند.