شمارهٔ ۳۹ - گویا مدح مجیرالدین بیلقانی باشد بعد از ذم
ایکه موج سینه تو غوطه دریا دهد
پرتو طبعت فروغ عالم بالا دهد
گر ضمیر غیب گوی تو براندازد تتق
بسکه تشویر عروس کلبه خضر ادهد
ورزمنشور بیانت نقطه خواند فلک
بس که خط استوا قد را خم طغرادهد
خاطر آتش مثال تست و طبع آب وش
کاب و آتش را همی تبلرزو استسقادهد
سر تو وقت تفکر چون کند معراج عقل
آسمان آواز سبحان الذی اسری دهد
حسن رای تو دوار گنبد گردون برد
صیت فضل توصداع صخره صمادهد
نکته ا ز شرح فضلت پایه دانش نهد
قطره از رشح کلکت مایه دریا دهد
طبع تو وقت تصرف قلب گرداند زمان
گربراندیشد که دی که را صورت فردادهد
چونتو غواصی کنی در بحر فکرت آنزمان
ناطقه زهره ندارد پیش تو کاوادهد
مدح و ذمت زهره و مهره دردم افعی نهد
لطف و عنفت آب و آتش در دل خارادهد
پیش لطفت گر صبا از خوشدلی لافی زند
نکبت گردونش سر گردانی نکبادهد
در بنا نت چیست مرغی کزره منقار خویش
گوهر اندر بیضه های عنبر سارا دهد
کبک و طوطی سخن طاوس جلوه زاغ روی
کو بطفلی در نشان خانه عنقادهد
ازره صورت جمادی صامتست آری ولیک
گاه معنی خجلت هر زنده گویا دهد
راست چو نبر صفحه کافور گرددمشگبار
از رخ رضوان طراز طره حورادهد
گر زبانکار د چو نمیزان دوسرکردش رواست
کاسمانش زان کمر ماننده جوزادهد
لوح محفو ظست در دستت قلم ورنیست چون
از دل غیب اینهمه اسرار بر صحرا دهد
چون من از اعجاز کلک تو سخن رانم همی
جان فضل اقرار آمناوصدقنا دهد
دوشم از روی نصیحت گوشمالی دادعقل
عقل دایم گوشمال مردم دانا دهد
گفت کای ذره برو خورشید خودرا با ز جوی
تا زفیض نور خویشت رتبتی والادهد
رایت سلطان نظم و نثر اینک در رسید
تا سپاهان را شکوه جنت المأوا دهد
تو چنین دامن کشیده سر فرو برده که چه
فضل گو کت رخصت این یار نازیبا دهد
گر نئی خفاش از خورشید متواری مباش
تا مگر زین کنج محنت زایت استغنا دهد
او نه خورشید یچو موسی دیده پردازست کو
مرغ عیسی راهمه خاصیت حربادهد
بوکه بردارد سبل از دیده طبعت که او
چون دم عیسی جلای چشم نابینا دهد
خیز و بیتی چند بنویس و خدمت بربخوان
تا زحسن الستماعت قرب اوادنی دهد
خلعت تحسین فزون از قدر تو باشد ولیک
دور نبود از کرم کت منصب اصغادهد
هیبت او گر کند چاوشیی نفرت مگیر
لطف او خود جای تو در حضرت اعلادهد
پیش موسی ساحری اینمحض مالیخولیاست
نزد عیسی لاف طب این علت سودا دهد
گردشمعفضل چو نپروانه گرطوفی کنم
در لگن سوزد مرا ور خنده تنها دهد
آنکه شاخ سدره حکمت نهال باغ اوست
احمقی باشد که اورا بقلةالحمقا دهد
پیشخورشید ار نفس زدصبح خاصه ماه دی
معنی دیگر ندارد قوت سرمادهد
پیش طبع مهره بازش شعبده نتوان نمود
کوشه و شش بیش این نه حقه مینا دهد
لاف رویاروشدن بااو نباید زد از آنک
نیم بیتش مایه صد شاعر چون ما دهد
آنکه مایه زوبردبی او سخندانی شود
ورنه بااو ر یشخند خویشتن عمدادهد
ماه کاستمداد نور از چشمه خورشیدکرد
چون ازو دور اوفتد نور همه دنیا دهد
ورنه ازچشم همه عالم بیفتد چون سها
گرشبی خود را بر خورشید روشن وادهد
گوهر معنی بسی دزیده ام از نظم او
زان گهرهائیکه شرم لؤلولالا دهد
اختراز خدمتش زانست کو گردزدیافت
یاببرد دست او یا گوهر ش واجادهد
گفتم ای نورالهی ایکه فیض سایه ات
برملک تفضیل نسل آدم و حوا دهد
ایکه گرمه خوشه چیز خرمن فضلت شود
کمترینش خوشه پروین بود کورادهد
آمدم اینک بخدمت جزومدحت در بغل
زانکه عق لکل زمدحت رونق اجزادهد
گرچه الفاظش رکیکست و معانی س ضعیف
لیکن آنراتربیت هم لطف مولانادهد
از سلیمان یاد کن و زمور وز پای ملخ
این از ان دستست درد سر همی زیرا دهد
تا بدست شعشعه این خوش و شاق تیغ زن
بنگه لولوی شب را هر سحر یغما دهد
ساحت تو اهل معنی را پناهی باد وهست
کز حوادثشان پناه این عروة الوثقی دهد
شمارهٔ ۳۸ - در مدح صدر اجل شرف الدین علی: جانم از جام می شکر یابدشمارهٔ ۴۰ - در مدح قوام الدین: باز خورشید قصد بالا کرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ایکه موج سینه تو غوطه دریا دهد
پرتو طبعت فروغ عالم بالا دهد
هوش مصنوعی: موج سینه تو مانند دریا است و میتواند نور و روشنی از ذات تو به جهان منتقل کند.
گر ضمیر غیب گوی تو براندازد تتق
بسکه تشویر عروس کلبه خضر ادهد
هوش مصنوعی: اگر درون پنهانی تو برانداز شود، این به خاطر آن است که آثار و نشانهها در این دنیا مانند آرایش عروس در خانهای ویژه و زیبا جلوهگر میشوند.
ورزمنشور بیانت نقطه خواند فلک
بس که خط استوا قد را خم طغرادهد
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد رفتار و کردار خود را در زندگی به دقت مورد بررسی قرار دهد، متوجه میشود که سرنوشت و تقدیر او به قدری پیچیده است که نمیتوان به سادگی آن را شناخت و تحلیل کرد. هرچند که انسان به دنبال درک حقیقت است، اما گاهی آنقدر مسائل و چالشها در هم پیچیدهاند که نمیتوان به آسانی به نتیجهای رسید.
خاطر آتش مثال تست و طبع آب وش
کاب و آتش را همی تبلرزو استسقادهد
هوش مصنوعی: خاطرت همچون آتش میسوزد و طبع تو مانند آب است. از این رو، آتش و آب به طور طبیعی با هم ترکیب شده و تأثیرات خاصی بر یکدیگر دارند.
سر تو وقت تفکر چون کند معراج عقل
آسمان آواز سبحان الذی اسری دهد
هوش مصنوعی: زمانی که فکر و اندیشهات به اوج خود میرسد، همانطور که عقل به فراز و عرش میرسد، صدای ستایش خداوندی را که شبانه پیامبر را به سفر آسمانی برد، میشنوی.
حسن رای تو دوار گنبد گردون برد
صیت فضل توصداع صخره صمادهد
هوش مصنوعی: به خاطر نیکِ فکری تو، شهرت و فضیلتت مانند گنبدی گردان در عالم پخش شده است و همچون کوههای محکم و استوار شناخته میشود.
نکته ا ز شرح فضلت پایه دانش نهد
قطره از رشح کلکت مایه دریا دهد
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره میشود که از بیان فضائل و ویژگیهای انسانی میتوان به عمق دانش پی برد. حتی اگر تنها یک نکته کوچک از آن فضائل بیان شود، میتواند به اندازهای ارزشمند باشد که همانند قطرهای از دریا باشد و به فهم و آگاهی افراد کمک کند.
طبع تو وقت تصرف قلب گرداند زمان
گربراندیشد که دی که را صورت فردادهد
هوش مصنوعی: وجود تو وقتی که میخواهد بر دلها تأثیر بگذارد، زمان را به گردش درمیآورد. اگر فکر کند که امروز چه چیزی در فردا نمایان خواهد شد.
چونتو غواصی کنی در بحر فکرت آنزمان
ناطقه زهره ندارد پیش تو کاوادهد
هوش مصنوعی: وقتی که در عمق اندیشهات غوطهور شوی، آنگاه سخنان زیبا و معنادار دیگران برایت ارزشی نخواهد داشت.
مدح و ذمت زهره و مهره دردم افعی نهد
لطف و عنفت آب و آتش در دل خارادهد
هوش مصنوعی: ستایش و نکوهش در دستان زهره و مهره است، درد افعی را میسازد و مهربانی و بخشش را به دل اطرافیان میدمد، در حالی که آب و آتش در دل دیگران میکارد.
پیش لطفت گر صبا از خوشدلی لافی زند
نکبت گردونش سر گردانی نکبادهد
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاه از خوشحالی در نزد تو صحبت کند، نباید بگذاری بدبختیهای دنیا او را آزار دهد.
در بنا نت چیست مرغی کزره منقار خویش
گوهر اندر بیضه های عنبر سارا دهد
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی به زیبایی و ارزشهای درونی اشاره شده است. شاعر به تصوری از موجودی زیبا و ارزشمند اشاره میکند که با منقار خود، گوهرهایی را درون تخمهای عطری و دلپذیر قرار میدهد. این تصویر نمادی از هنر و خلاقیت است که به زینت و زیبایی بینظیر میانجامد.
کبک و طوطی سخن طاوس جلوه زاغ روی
کو بطفلی در نشان خانه عنقادهد
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف ناپایداری و تضاد در زیبایی و واقعیت پرداخته شده است. پرندگان زیبا همچون طاووس و طوطی در جایی به نمایش گذاشته میشوند، اما در کنار آنها زاغی با چهرهای ناامید و زشت وجود دارد. در واقع، این تصویر به ما نشان میدهد که زندگی ممکن است با زیباییها و زشتیها توام باشد و گاهی درخشش ظاهری، گمراهکننده است. به علاوه، اشاره به یک طفل نیز ممکن است نماد innocence یا بیخبر بودن از واقعیتها باشد.
ازره صورت جمادی صامتست آری ولیک
گاه معنی خجلت هر زنده گویا دهد
هوش مصنوعی: روشنی و زیبایی ظاهری برخی چیزها ممکن است ساکت و بیصدا به نظر برسد، اما گاهی اوقات عمق و معنا باعث میشود که آنها به زبان بیایند و احساسات و افکار خود را ابراز کنند.
راست چو نبر صفحه کافور گرددمشگبار
از رخ رضوان طراز طره حورادهد
هوش مصنوعی: وقتی که عطر کافور را برمیدارم، از زیبایی و نور چهرههای بهشتی پریشان میشوم و طرههای زیبا و جذاب حوریان را به یاد میآورم.
گر زبانکار د چو نمیزان دوسرکردش رواست
کاسمانش زان کمر ماننده جوزادهد
هوش مصنوعی: اگر کسی زبانش را به درستی به کار ببرد و توازن را حفظ کند، در آن صورت از ویژگیهای خوب و قدرتهایش بهرهمند میشود.
لوح محفو ظست در دستت قلم ورنیست چون
از دل غیب اینهمه اسرار بر صحرا دهد
هوش مصنوعی: در دستان تو لوحی محفوظ است که بر آن چیزی نوشته نشده است. زیرا از دل غیب، این همه اسرار به صحرا داده میشود.
چون من از اعجاز کلک تو سخن رانم همی
جان فضل اقرار آمناوصدقنا دهد
هوش مصنوعی: وقتی من از توانایی و هنر دست تو صحبت میکنم، روح فضل و برکت به من اقرار میکند و در حقیقت به صداقت من اعتراف میکند.
دوشم از روی نصیحت گوشمالی دادعقل
عقل دایم گوشمال مردم دانا دهد
هوش مصنوعی: دیروز یک نفر به من نصیحت کرد و راه درست را نشان داد. دانایی همواره به مردم خوب راهنمایی میکند و نکات مهم را به آنها میآموزد.
گفت کای ذره برو خورشید خودرا با ز جوی
تا زفیض نور خویشت رتبتی والادهد
هوش مصنوعی: گفت: ای ذره، به سوی خورشید خود برو و از جوی آب درخود شعاع نورت را بگیر تا از برکات و فیض آن، مقام والایی به دست آوری.
رایت سلطان نظم و نثر اینک در رسید
تا سپاهان را شکوه جنت المأوا دهد
هوش مصنوعی: فرمانروایی که مهارتهای ادبی و نثر را به خوبی میشناسد، اکنون به میدان آمده تا از شکوه و زیبایی به سپاهان عطا کند.
تو چنین دامن کشیده سر فرو برده که چه
فضل گو کت رخصت این یار نازیبا دهد
هوش مصنوعی: تو به قدری متواضع و باوقار شدهای که این زیبای دلفریب اجازه ندهد با کلامی از فضل و هنر به او نزدیک شوی.
گر نئی خفاش از خورشید متواری مباش
تا مگر زین کنج محنت زایت استغنا دهد
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی مانند خفاش از نور خورشید دوری کنی، حداقل اینجا ننشین و از این گوشهی درد و رنج خود را آزاد کن تا به رهایی دست یابی.
او نه خورشید یچو موسی دیده پردازست کو
مرغ عیسی راهمه خاصیت حربادهد
هوش مصنوعی: او مانند خورشید نیست که فقط با نگاه کردن به او، آدمی به علم و معرفت برسد. بلکه او مانند موسی، درک عمیقتر و ویژهای از حقیقت را به کسانی میدهد که در جستجوی نور و آگاهیاند.
بوکه بردارد سبل از دیده طبعت که او
چون دم عیسی جلای چشم نابینا دهد
هوش مصنوعی: بهتر است که صداقت و راستی را از چشمانت کنار بگذاری، چرا که او مانند دم عیسی میتواند بینایی را به نابینایان بازگرداند.
خیز و بیتی چند بنویس و خدمت بربخوان
تا زحسن الستماعت قرب اوادنی دهد
هوش مصنوعی: بیدار شو و چند خط شعر بنویس و آن را بخوان تا با زیبایی صدایت، به نزدیکی او دست یابی.
خلعت تحسین فزون از قدر تو باشد ولیک
دور نبود از کرم کت منصب اصغادهد
هوش مصنوعی: جامهای که به تو میپوشانند، بیشتر از ارزش توست، اما بعید نیست که از بخشندگی تو به تو منصبی کوچک داده شود.
هیبت او گر کند چاوشیی نفرت مگیر
لطف او خود جای تو در حضرت اعلادهد
هوش مصنوعی: اگر هیبت و عظمت او موجب وحشت شود، از آن نگران نشوید؛ زیرا لطف و محبت او خودت را در جایگاه ویژهای در حضور او قرار میدهد.
پیش موسی ساحری اینمحض مالیخولیاست
نزد عیسی لاف طب این علت سودا دهد
هوش مصنوعی: در اینجا به مقایسهای بین دو شخصیت مذهبی پرداخته میشود. موسی که در برابر سحر و جادو قرار میگیرد، نشانگر قدرت روحانی و حقیقت است، در حالی که عیسی به اوج علم و دانش اشاره دارد. به عبارت دیگر، در مقام مقایسه، سحر و جادو در برابر علم و حقیقت به عنوان چیزهایی کماهمیت و ناپایدار جلوه میکنند. در نهایت، نبودن درک واقعی از این مفاهیم میتواند به جنون و آشفتگی ذهنی منجر شود.
گردشمعفضل چو نپروانه گرطوفی کنم
در لگن سوزد مرا ور خنده تنها دهد
هوش مصنوعی: اگر مانند پروانه گرد شمع بچرخم، و از خودم طعنهای نزنم، با این حال به خاطر آتش عشق میسوزم؛ اما اگر فقط خندهای از معشوق ببینم، کافی است که دلگرم شوم.
آنکه شاخ سدره حکمت نهال باغ اوست
احمقی باشد که اورا بقلةالحمقا دهد
هوش مصنوعی: کسی که درخت تنومند و پرثمر حکمت را در باغ خود کشت کرده، حماقت بزرگی است اگر به او گیاهان بیارزش و سطحی بدهد.
پیشخورشید ار نفس زدصبح خاصه ماه دی
معنی دیگر ندارد قوت سرمادهد
هوش مصنوعی: اگر خورشید صبح روز خاصی در دیماه دمیده باشد، دیگر نیازی به تفسیر ندارد و میتوان دریافت که این روز بسیار سرد است.
پیش طبع مهره بازش شعبده نتوان نمود
کوشه و شش بیش این نه حقه مینا دهد
هوش مصنوعی: نمیتوان در برابر مهارت و ذوق هنرمند، شعبدهبازی کرد و هیچ ترفند سادهای نمیتواند او را فریب دهد.
لاف رویاروشدن بااو نباید زد از آنک
نیم بیتش مایه صد شاعر چون ما دهد
هوش مصنوعی: نباید به خودمان اجازه بدهیم که در مواجهه با او لاف بزنیم، زیرا نیمی از شعر او میتواند منبع الهام صد شاعر مانند ما باشد.
آنکه مایه زوبردبی او سخندانی شود
ورنه بااو ر یشخند خویشتن عمدادهد
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال صحبت کردن با معانی عمیق و فکری باشد، باید از علم و دانش بهرهمند شود. در غیر این صورت، فقط به خودخواهی و افکار سطحی مشغول خواهد بود.
ماه کاستمداد نور از چشمه خورشیدکرد
چون ازو دور اوفتد نور همه دنیا دهد
هوش مصنوعی: ماه برای تامین نور خود از چشمه خورشید کمک میگیرد، اما زمانی که از آن فاصله میگیرد، همه نور دنیا را میگیرد.
ورنه ازچشم همه عالم بیفتد چون سها
گرشبی خود را بر خورشید روشن وادهد
هوش مصنوعی: اگر در شب خود را در برابر خورشید روشن قرار دهد، حتی اگر همه افراد دنیا او را نادیده بگیرند و او را از یاد ببرند، باز هم نور و روشنی خاص خودش را خواهد داشت.
گوهر معنی بسی دزیده ام از نظم او
زان گهرهائیکه شرم لؤلولالا دهد
هوش مصنوعی: من از نظم او معانی زیادی را به دست آوردهام، از آن گوهرهایی که به مرواریدها حرمت و ارزش میبخشد.
اختراز خدمتش زانست کو گردزدیافت
یاببرد دست او یا گوهر ش واجادهد
هوش مصنوعی: به خاطر خدمتی که به او ارائه میدهی، باید از او دوری کنی، زیرا اگر با او در ارتباط باشی، ممکن است همچون گوهری ارزشمند از تو دور شود یا در دستان او قرار بگیرد.
گفتم ای نورالهی ایکه فیض سایه ات
برملک تفضیل نسل آدم و حوا دهد
هوش مصنوعی: گفتم ای نور خدا، امیدوارم که رحم و برکت تو بر سرزمین انسانها و نسل آدم و حوا سایه بیفکند.
ایکه گرمه خوشه چیز خرمن فضلت شود
کمترینش خوشه پروین بود کورادهد
هوش مصنوعی: اگر در خوشههای خرمن فضلت، چیزهای نیکو وجود داشته باشد، کماهمیتترین آنها همان خوشه پروین خواهد بود که با چشم غیرمسلح نمیتوان آن را دید.
آمدم اینک بخدمت جزومدحت در بغل
زانکه عق لکل زمدحت رونق اجزادهد
هوش مصنوعی: من به خدمت تو آمدم و جز ستایش تو در دل چیزی دیگر ندارم، زیرا عقل هر کسی، جز به ستایش تو، به جلا و زیبایی نمیرسد.
گرچه الفاظش رکیکست و معانی س ضعیف
لیکن آنراتربیت هم لطف مولانادهد
هوش مصنوعی: اگرچه کلماتش زشت و معانیاش ضعیف هستند، اما آن را با آموزش مناسب میتوان به لطف استاد معنی کرد.
از سلیمان یاد کن و زمور وز پای ملخ
این از ان دستست درد سر همی زیرا دهد
هوش مصنوعی: به یاد سلیمان و زنبورانش باش، و بدان که مشکلات و دردسرها ممکن است از موارد کوچکی مانند پای ملخ ناشی شوند. در واقع، مسائل بزرگ گاهی از چیزهای جزئی و ناچیز آغاز میشوند.
تا بدست شعشعه این خوش و شاق تیغ زن
بنگه لولوی شب را هر سحر یغما دهد
هوش مصنوعی: این بیت به تصویری از صبحگاهان اشاره دارد که در آن، با طلوع خورشید و نور آن، زیباییها و شگفتیهای ناشی از روشنایی روز به نمایش درمیآید. خورشید مانند تیغی تیز، شب تاریک را میبرد و زیباییهای زندگی را نمایان میسازد. هر صبح، این نور تازه به دنیای ما میبخشد و تاریکیها را از بین میبرد.
ساحت تو اهل معنی را پناهی باد وهست
کز حوادثشان پناه این عروة الوثقی دهد
هوش مصنوعی: ای کاش مکانی برای اهل معرفت و معانی وجود داشته باشد که در آنجا از حوادث و مشکلات زندگی پناه ببرند و بهوسیلۀ آن، ارتباطی مستحکم و امن با حقیقت برقرار کنند.