گنجور

شمارهٔ ۱۲ - قصیده

ای جوادی که بتو بحر و سحاب
ننویسند بجز بنده خطاب
آن کریمی تو که از غایت جود
از ستاننده ترا بیش شتاب
هر سؤالی که ز تو شاید کرد
داد آنرا کف را د تو جواب
زیر دست تو قدر همچو عنان
زیر پای تو فلک همچو رکاب
شکر تشریف نخواهم گفتن
عقل داند که همین است صواب
شکر خورشید که گفته است ز نور
منت قطره که دارد زسحاب
بعد از این هر چه برومند شود
بردرخت سخنم از هر باب
باشد از دولت تو زانکه نهال
تو نشاندستی و دادستی آب
جاودان در شرف و جاه بزی
وز فلک کام دل خویش بیاب
حشمت و جاه تو برتر زقیاس
مدت عمر تو افزون ز سحاب

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.