گنجور

شمارهٔ ۶۱

بویی ز سر زلف به عالم نفرستاد
کاندر پی او قافله غم نفرستاد
تا طرّه او روز جهان را به شب آورد
مهتاب رخش نور به عالم نفرستاد
فریاد من از دست طبیب است که دانست
احوال دل ریشم و مرهم نفرستاد
گفتیم قدم‌رنجه کند بر سر بیمار
مردیم و کسی نیز به ماتم نفرستاد
بر دست صبا بویی از آن زلف دلاویز
می‌گفت که بفرستم و آن هم نفرستاد
در بادیه از تشنگی‌ام جان به لب آمد
و او شربتی از چشمه زمزم نفرستاد
نقش رخ او حیف که بر جان جلال است
کس حور بهشتی به جهنّم نفرستاد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بویی ز سر زلف به عالم نفرستاد
کاندر پی او قافله غم نفرستاد
هوش مصنوعی: عطر و بویی از گیسوی او به دنیا نرسید، زیرا در پی او کاروانی از غم و اندوه نیامد.
تا طرّه او روز جهان را به شب آورد
مهتاب رخش نور به عالم نفرستاد
هوش مصنوعی: تا زمانی که موهای او مانند شب جهان را سیاه کرده، مهتاب چهره‌اش نورش را به دنیا نفرستاده است.
فریاد من از دست طبیب است که دانست
احوال دل ریشم و مرهم نفرستاد
هوش مصنوعی: من از دست پزشک فریاد می‌زنم، زیرا او حال دلم را می‌داند اما درمانی برایم نفرستاده است.
گفتیم قدم‌رنجه کند بر سر بیمار
مردیم و کسی نیز به ماتم نفرستاد
هوش مصنوعی: گفتیم کسی بی‌زحمت به ملاقات ما بیاید و حال ما را بپرسد، اما نه کسی به سراغ‌مان آمد و نه برای ما سوگواری کردند.
بر دست صبا بویی از آن زلف دلاویز
می‌گفت که بفرستم و آن هم نفرستاد
هوش مصنوعی: نسیمی به من بویی از زلف زیبای محبوبم منتقل کرد که می‌خواست آن را به او برساند، اما در نهایت تصمیم گرفت که آن را ارسال نکند.
در بادیه از تشنگی‌ام جان به لب آمد
و او شربتی از چشمه زمزم نفرستاد
هوش مصنوعی: در دشت از شدت تشنگی نزدیک بود جانم برود و او هیچ آبی از چشمه زمزم برایم نفرستاد.
نقش رخ او حیف که بر جان جلال است
کس حور بهشتی به جهنّم نفرستاد
هوش مصنوعی: نقش صورت او بسیار زیباست، اما افسوس که این زیبایی بر روح و جان تاثیر منفی گذاشته است. هیچ کس زیبایی مانند حورهای بهشتی را به جهنم نفرستاده است.