گنجور

شمارهٔ ۲۴۶

ای از آن طرّه سرافکنده
خانه عالمی برافکنده
وی بدان چشم و غمزه خونریز
عالمی را ز پا در افکنده
آه از آن قامت بلند که هست
سرو در پهلویش سرافکنده
ای ز شعر سیاه مشکین بوی
بر رخ ماه معجر افکنده
بر قمر شام پر ز چین بسته
بر سمن دام عنبر افکنده
چشم من ساغر است و ساقی شوق
اشک چون می به ساغر افکنده
دل من مجمر است و خادم عشق
عود غم را به مجمر افکنده
حدّ حسنت ز وهم بیرون است
مرغ دل در طلب پر افکنده
بحر گشته ست نام چشم جلال
در جهان بس که گوهر افکنده

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای از آن طرّه سرافکنده
خانه عالمی برافکنده
هوش مصنوعی: ای کسی که با آن موهای پریشان خود، خانه‌ای از عالم را به هم ریخته‌ای.
وی بدان چشم و غمزه خونریز
عالمی را ز پا در افکنده
هوش مصنوعی: او با نگاه و جذابیت خود، جهانی از افرادی را به زانو درآورده و بر آنها چیره شده است.
آه از آن قامت بلند که هست
سرو در پهلویش سرافکنده
هوش مصنوعی: درد و حسرت از آن اندام کشیده و زیبایی که در کنار او، درخت سرو خود را شرمنده و کوچک حس می‌کند.
ای ز شعر سیاه مشکین بوی
بر رخ ماه معجر افکنده
هوش مصنوعی: تو همچون عطر خوش بویی هستی که از شعری زیبا بر چهره ماه تابان افتاده و زیبایی خاصی به آن بخشیده است.
بر قمر شام پر ز چین بسته
بر سمن دام عنبر افکنده
هوش مصنوعی: در شب ماه، ظاهری پر از زیبایی و ناز دارد که مانند گلی خوشبو، بویی دل‌انگیز را پخش می‌کند.
چشم من ساغر است و ساقی شوق
اشک چون می به ساغر افکنده
هوش مصنوعی: چشم من مانند یک لیوان پر از اشک است و احساس شور و شوقی که در دل دارم مثل شرابی است که در این لیوان ریخته شده.
دل من مجمر است و خادم عشق
عود غم را به مجمر افکنده
هوش مصنوعی: دل من مانند یک منبع آتش است و عشق مانند عودی است که غم را در آن می‌سوزاند.
حدّ حسنت ز وهم بیرون است
مرغ دل در طلب پر افکنده
هوش مصنوعی: زیبایی تو فراتر از تصورات است و دل من همچنان در جستجوی پرواز و آزادی است.
بحر گشته ست نام چشم جلال
در جهان بس که گوهر افکنده
هوش مصنوعی: چشم جلال به قدری در جهان درخشان و باارزش است که مانند دریا گوهری را در خود دارد و به همین دلیل نامش در دنیا پیچیده است.