گنجور

شمارهٔ ۷۹۴

روی او صبح من و ماه تمامست هنوز
زلف شبرنگ بتم مایه شامست هنوز
دل من مرغ صفت قید سر زلف تو شد
زانکه با خال رخت دانه و دامست هنوز
سرو بستان به همه شیوه و دستان که دروست
پیش آن قد دلارا به قیامست هنوز
گرچه آن غمزهٔ سرمست به خونم برخاست
دل ما را سر زلف تو مقامست هنوز
بدهم کام دل ای دوست به شکرانه آنک
بارهٔ کام دلت پیش تو رامست هنوز
با من خسته جگر گفت که این دیگ هوس
مپز ای یار که سودای تو خامست هنوز
گر چو پیمانه شکستی همه پیمان مرا
بادهٔ شوق تواَم در دل جامست هنوز
درد ما را صنما گرچه دوایی نکنی
بر زبان ورد دعای تو دوامست هنوز
نغمه عود و لب رود و چمن وقت بهار
پیش ما با رخ آن یار مدامست هنوز
شکر ایزد که یه ایام وصال رخ دوست
دو جهانم ز وصال تو به کامست هنوز

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی او صبح من و ماه تمامست هنوز
زلف شبرنگ بتم مایه شامست هنوز
هوش مصنوعی: چهره خیره‌کننده او مانند صبحی درخشان و دلرباست و گیسوان تیره‌اش همچنان شب را به یاد می‌آورد.
دل من مرغ صفت قید سر زلف تو شد
زانکه با خال رخت دانه و دامست هنوز
هوش مصنوعی: دل من به مانند یک پرنده، به دام زلف تو گرفتار شده است. زیرا نوار خال زیبایت همچنان دانه‌ای است که مرا به سوی خود می‌کشاند و نمی‌تواند مرا رها کند.
سرو بستان به همه شیوه و دستان که دروست
پیش آن قد دلارا به قیامست هنوز
هوش مصنوعی: در باغ، سروهایی با شکل و حالت‌های مختلف وجود دارند، اما همه آن‌ها در برابر قامت زیبای آن دلبر هنوز ایستاده و سربلند هستند.
گرچه آن غمزهٔ سرمست به خونم برخاست
دل ما را سر زلف تو مقامست هنوز
هوش مصنوعی: با وجود اینکه آن چشمان دلربا و سرمست باعث درد و رنج من شدند، اما هنوز دل من در سایه زلف تو آرامش دارد.
بدهم کام دل ای دوست به شکرانه آنک
بارهٔ کام دلت پیش تو رامست هنوز
هوش مصنوعی: ای دوست، برای آن که به شکرانه‌ی خوشحالی‌ات، خواسته‌ام را برآورده کنم، می‌خواهم بگویم که هنوز دل‌تنگی‌ام برای تو باقی مانده است.
با من خسته جگر گفت که این دیگ هوس
مپز ای یار که سودای تو خامست هنوز
هوش مصنوعی: دوست عزیزم، به من گفت که برای پختن آرزوهایم، بهانه‌ای نداشته باش. این حس و تمایل نسبت به تو هنوز به پختگی نرسیده و خام است.
گر چو پیمانه شکستی همه پیمان مرا
بادهٔ شوق تواَم در دل جامست هنوز
هوش مصنوعی: اگرچه پیمانه را شکسته‌ای و همه عهد و پیمان‌ها را زیر پا گذاشته‌ای، اما در دل من هنوز شراب عشق تو وجود دارد.
درد ما را صنما گرچه دوایی نکنی
بر زبان ورد دعای تو دوامست هنوز
هوش مصنوعی: اگرچه ای محبوب، تو دارویی برای درد ما نمی‌سازی، اما همچنان ذکر دعا و یاد تو در دل ما باقی است.
نغمه عود و لب رود و چمن وقت بهار
پیش ما با رخ آن یار مدامست هنوز
هوش مصنوعی: در زمان بهار، همیشه صدای خوش عود و دلی شاداب با لب‌های پرآب رود و زیبایی چمن به یاد آن یار در کنار ماست.
شکر ایزد که یه ایام وصال رخ دوست
دو جهانم ز وصال تو به کامست هنوز
هوش مصنوعی: به خاطر سپاس گزارم که در روزهای گذشته، در کنار دوست محبوبم بودم و این زمان برایم به قدری ارزشمند است که هنوز هم از آن لحظات لذت می‌برم.