گنجور

شمارهٔ ۷۸۸

آن سرو راست را که همی پرورم به ناز
از آب دیده، چون بودم بر قدش نیاز
آبم ببرد آن رخ چون آتشش از آن
در بوته ی فراق چو سیمیم در گداز
تا چند با فراق تو سازیم ای صنم
یک شب به وصل کار من خسته دل بساز
ما در میان بحر غمش اوفتاده ایم
از ما کناره کرد قدی همچو سرو ناز
جانم به لب رسید ز دست فراق او
ای باد صبحدم تو بگویش به گوش راز
چشمم به ابروی تو چو محراب کرده ام
چون قبله دلی تو از آن می برم نماز
ما در جهان پناه به قدر تو کرده ایم
آن سرو سایه از چه ز ما برگرفت باز

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن سرو راست را که همی پرورم به ناز
از آب دیده، چون بودم بر قدش نیاز
هوش مصنوعی: من آن درخت بلند و زیبا را که به ناز و محبت بزرگش کرده‌ام، از اشک چشمم پرورش می‌دهم؛ حالا که خودم به بلندی و زیبایی‌اش نیازمند بودم، چه حالتی دارد؟
آبم ببرد آن رخ چون آتشش از آن
در بوته ی فراق چو سیمیم در گداز
هوش مصنوعی: چهره‌ات مانند آتش است و من را به سراب می‌برد و در فاصله دوری از تو، مانند نقره‌ای که در گرما ذوب می‌شود، در حال ذوب شدن هستم.
تا چند با فراق تو سازیم ای صنم
یک شب به وصل کار من خسته دل بساز
هوش مصنوعی: ای محبوب، تا کی باید به دوری تو عادت کنیم؟ فقط یک شب به من اجازه بده تا با وصل تو دل خسته‌ام را شاد کنم.
ما در میان بحر غمش اوفتاده ایم
از ما کناره کرد قدی همچو سرو ناز
هوش مصنوعی: ما در دریاى اندوه او گرفتار شده‌ایم و او در حالى که قدش مثل سرو زیباست، از ما دور شده است.
جانم به لب رسید ز دست فراق او
ای باد صبحدم تو بگویش به گوش راز
هوش مصنوعی: عمر من به شدت به خاطر دوری او به انتها نزدیک شده است. ای باد صبحگاه، تو به او بگو که راز دل من را بشنود.
چشمم به ابروی تو چو محراب کرده ام
چون قبله دلی تو از آن می برم نماز
هوش مصنوعی: چشمانم را به ابروی تو مانند محرابی تبدیل کرده‌ام، زیرا دل من به سوی توست و از آنجا نماز می‌خوانم.
ما در جهان پناه به قدر تو کرده ایم
آن سرو سایه از چه ز ما برگرفت باز
هوش مصنوعی: ما در این دنیا به اندازه تو به پناهگاه و امنیتی نیاز داریم، پس چرا آن درخت خوش سایه از ما دور شده و ما را تنها گذاشته است؟