شمارهٔ ۷۸۶
صبا مرا به جهان نیست جز تو محرم راز
مرا به روی نگارین خویش هست نیاز
چو حال زار من خسته دل تو می دانی
که جان رسید مرا بر لب از فراقش باز
به گوش او نرسیده حکایت دردم
که مونس دل ما بود یار بنده نواز
مگر ز روی ترحّم نظر کند بر ما
درآید از در بختم شبی چو سروی ناز
ز دست طعنه ی دشمن به جان رسید دلم
که همچو شمع زبانش بریده باد به گاز
شدم ز شدّت هجر رخ تو بیچاره
ز لطف چاره ی کار من غریب بساز
هوای کوی غمت بس بلند افتادست
کبوتریست دلم چون کند درو پرواز
رخم نمود به اسب جفا بزد فرزین
درین میانه ببین مات می شود سرباز
اگرچه می رسدت ناز ای سهی سروم
دگر به بخت جهان ناز کرده ای آغاز
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبا مرا به جهان نیست جز تو محرم راز
مرا به روی نگارین خویش هست نیاز
هوش مصنوعی: باد صبا، در این دنیا کسی نیست که رازهای دل مرا بداند جز تو. من به زیبایی چهرهات نیاز دارم تا این رازها را با تو در میان بگذارم.
چو حال زار من خسته دل تو می دانی
که جان رسید مرا بر لب از فراقش باز
هوش مصنوعی: حال و روز خراب من را میدانی. از تب درد جدایی، جانم به لب رسیده است.
به گوش او نرسیده حکایت دردم
که مونس دل ما بود یار بنده نواز
هوش مصنوعی: گزارش مشکلات و دردی که داشتم به گوش او نرسیده است، در حالی که آن شخصی که همیشه با من بوده و به من کمک کرده، همان دوستی است که به دل من آرامش میدهد.
مگر ز روی ترحّم نظر کند بر ما
درآید از در بختم شبی چو سروی ناز
هوش مصنوعی: شاید به خاطر دلسوزی به ما نگاه کند و شبی مانند سرو ناز به زندگیام وارد شود.
ز دست طعنه ی دشمن به جان رسید دلم
که همچو شمع زبانش بریده باد به گاز
هوش مصنوعی: دلم از طعنههای دشمن به شدت آزار دیده است، به گونهای که آرزو دارم زبانش همچون شعله شمع خاموش شود.
شدم ز شدّت هجر رخ تو بیچاره
ز لطف چاره ی کار من غریب بساز
هوش مصنوعی: به خاطر شدت دوری از چهره تو، به حالتی ناچار و بیچاره درآمدهام. از روی لطف و مهربانی، راه حلی برای وضعیت و مشکل من که غریب و آواره هستم، پیدا کن.
هوای کوی غمت بس بلند افتادست
کبوتریست دلم چون کند درو پرواز
هوش مصنوعی: دلم به شدت برای هوای دلنواز و شاد کوی تو تنگ شده است، مانند پرندهای که میخواهد در آسمان عشق تو پرواز کند.
رخم نمود به اسب جفا بزد فرزین
درین میانه ببین مات می شود سرباز
هوش مصنوعی: چهرهام را نشان داد و با بیرحمی به اسب ضربه زد. در این میان، فرزین را ببین که سرباز در حالت حیرت و شگفتی قرار گرفته است.
اگرچه می رسدت ناز ای سهی سروم
دگر به بخت جهان ناز کرده ای آغاز
هوش مصنوعی: به رغم اینکه تو با ناز و کرشمه به من نزدیک میشوی، اما بدان که سرنوشت و روزگار با ناز و زیباخوابی خود، از ابتدا میچرخیده و به راه خود پیش رفته است.