شمارهٔ ۷۲
دل رفت از بر من و زلفش مقام ساخت
چون موم از آتش رخ او بین که چون گداخت
نرّاد ده هزار درین عرصه که منم
دیدی که عشق روی تو با من چه مهره باخت
مسکین دل ضعیف من اندر پناه تست
نشناخت هیچکس ز جهان چون تو را شناخت
گفتم سفر کنم ز دیارت ز دست عشق
خیل خیال تو به سر من دو اسبه تاخت
گویند لطف آن صنمم بی نهایتست
هرگز شبی ز وصل من خسته را شناخت؟
گفتم هوای عشق بلندست چون کنم
مرغ دلم برفت و در آن زلف خانه ساخت
تا عشق تو شناخت دل من در این جهان
گشتم به چشم خلق جهان باز ناشناخت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل رفت از بر من و زلفش مقام ساخت
چون موم از آتش رخ او بین که چون گداخت
هوش مصنوعی: دل من از کنارش رفت و موهایش جایی برای خود درست کردند. مانند موم که از حرارت آتش نرم و شکل پذیر میشود، چهرهاش را ببین که چطور ذوب شده است.
نرّاد ده هزار درین عرصه که منم
دیدی که عشق روی تو با من چه مهره باخت
هوش مصنوعی: در این دنیا، هزاران نشانه و علامت وجود دارد که نشاندهندهی عشق من به توست. آیا دیدهای که چگونه عشق به تو در زندگیام تاثیر گذاشته و چه نقشی در آن ایفا کرده است؟
مسکین دل ضعیف من اندر پناه تست
نشناخت هیچکس ز جهان چون تو را شناخت
هوش مصنوعی: دل ضعیف و غمگین من به تو پناه آورده است. هیچ کس در این دنیا را نمیشناسد که درک کند تو چه کسی هستی و چقدر مهمی.
گفتم سفر کنم ز دیارت ز دست عشق
خیل خیال تو به سر من دو اسبه تاخت
هوش مصنوعی: من گفتم که از دیارت سفر کنم، اما عشق و خیالات تو مانند دو اسب، به سرعت در ذهن من تاختند و مانع رفتن من شدند.
گویند لطف آن صنمم بی نهایتست
هرگز شبی ز وصل من خسته را شناخت؟
هوش مصنوعی: میگویند که جذابیت و زیبایی آن محبوب من حد و مرزی ندارد، آیا هیچ وقت دل کسی را که از وصال من خسته بوده باشد، شناخته است؟
گفتم هوای عشق بلندست چون کنم
مرغ دلم برفت و در آن زلف خانه ساخت
هوش مصنوعی: به عشق فکر میکردم و احساس میکردم که این عشق بال و پر میخواهد. اما قلب من به خاطر زیباییهای آن عشق به دام افتاد و در زلفهای آن محبوب خانهای برای خود ساخته است.
تا عشق تو شناخت دل من در این جهان
گشتم به چشم خلق جهان باز ناشناخت
هوش مصنوعی: تا وقتی که عشق تو را شناختم، دل من در این دنیا، به چشم مردم این جهان ناشناخته باقی ماند.

جهان ملک خاتون