گنجور

شمارهٔ ۴۸۴

یک دم نگار ما نظری سوی ما نکرد
رحمی به حال زار من مبتلا نکرد
گفتم وفا کند به غلط با من آن صنم
برگشت از وفا و به غیر از جفا نکرد
شرمش نیامد از من دل خسته ی حزین
گویم که آن چه بود که آن بی وفا نکرد
سلطان حسن بود از آن رو وفا نداشت
از روی مرحمت نظری بر گدا نکرد
بگذشت در چمن بر ما سرو راستی
از روی مردمی گذری سوی ما نکرد
کردیم جان و دل به تو ایثار در جهان
همچون جهان مباش که با کس وفا نکرد
چون حلقه بر درش همه دم سرزنش کشیم
یک شب به ما نگار در وصل وا نکرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک دم نگار ما نظری سوی ما نکرد
رحمی به حال زار من مبتلا نکرد
هوش مصنوعی: لحظه‌ای هم عشق ما نگاهی به ما نینداخت و هیچ رحمی به حال دردناک من نکرد.
گفتم وفا کند به غلط با من آن صنم
برگشت از وفا و به غیر از جفا نکرد
هوش مصنوعی: به او گفتم که به اشتباه با من وفادار باشد، اما او از وفاداری برگشت و جز خیانت چیزی از خود نشان نداد.
شرمش نیامد از من دل خسته ی حزین
گویم که آن چه بود که آن بی وفا نکرد
هوش مصنوعی: شرم نمی‌کند که من، دل شکسته و غمگین، بگویم که آن بی وفا چه کاری انجام داد.
سلطان حسن بود از آن رو وفا نداشت
از روی مرحمت نظری بر گدا نکرد
هوش مصنوعی: سلطان حسن به همین دلیل وفادار نبود که از روی لطف و مهربانی به فقرا نگاهی هم نکرد.
بگذشت در چمن بر ما سرو راستی
از روی مردمی گذری سوی ما نکرد
هوش مصنوعی: در چمن از کنار ما سرو زیبایی گذشت، اما به خاطر مردمی بودنش به ما نگاه نکرد.
کردیم جان و دل به تو ایثار در جهان
همچون جهان مباش که با کس وفا نکرد
هوش مصنوعی: در زندگی، جان و دل خود را به تو بخشیدیم، اما در این دنیا مانند این دنیا نباش که با هیچ کس وفادار نیستی.
چون حلقه بر درش همه دم سرزنش کشیم
یک شب به ما نگار در وصل وا نکرد
هوش مصنوعی: هر بار که به درِ او می‌رویم و او را سرزنش می‌کنیم، او هیچ‌گاه در پیوند با ما را باز نکرد و حتی یک شب هم به ما توجه نکرد.