گنجور

شمارهٔ ۴۶۵

مسکین دلم به کوی غمت تا گذار کرد
بسیار با خیال رخت کارزار کرد
تا دیده دید ماه جمال تو هر شبی
از دست جور عشق تو دستم نگار کرد
تا با گل رخ تو گرفتست انس دل
بس ناله در فراق رخت چون هزار کرد
حور و قصور بر دل ما عرضه کرده اند
از آن میانه کوی تو را اختیار کرد
از شدّت فراق تو ای نور دیده ام
در دیده بین که روی جهان لاله زار کرد
نگشود هیچ کار من از انتظار دوست
چون خاک راه دوست مرا خاکسار کرد
لاف از وفا و عهد تو بسیار می زنم
پیش رقیب باز مرا شرمسار کرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مسکین دلم به کوی غمت تا گذار کرد
بسیار با خیال رخت کارزار کرد
هوش مصنوعی: دل بیچاره‌ام وقتی که به کوی تو گذر کرد، بارها با خیال چهره‌ات جنگید و دعوا کرد.
تا دیده دید ماه جمال تو هر شبی
از دست جور عشق تو دستم نگار کرد
هوش مصنوعی: هر شبی که چهره زیبا و دلربای تو را می‌بینم، به خاطر سختی‌های عشق تو، دستم به سوی آن زیبایی دراز می‌شود.
تا با گل رخ تو گرفتست انس دل
بس ناله در فراق رخت چون هزار کرد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آشنایی با زیبایی صورت تو، در فراق تو چنان ناله‌ای می‌کند که به شمار هزاران می‌رسد.
حور و قصور بر دل ما عرضه کرده اند
از آن میانه کوی تو را اختیار کرد
هوش مصنوعی: در میان زیبایی‌ها و نعمت‌های بهشتی، قلب ما به عشق تو گرایش پیدا کرده و تو را برای انتخاب برگزیده‌است.
از شدّت فراق تو ای نور دیده ام
در دیده بین که روی جهان لاله زار کرد
هوش مصنوعی: از شدت دلتنگی تو، ای روشنی چشمانم، در چشم من عالم زیبا به مانند گلزارِ لاله شده است.
نگشود هیچ کار من از انتظار دوست
چون خاک راه دوست مرا خاکسار کرد
هوش مصنوعی: هیچ‌کدام از کارهایم با انتظار دوست به سرانجام نرسید، چون راه دوستی مرا همچون خاک در پای او humble و خاکی کرد.
لاف از وفا و عهد تو بسیار می زنم
پیش رقیب باز مرا شرمسار کرد
هوش مصنوعی: من به وفا و عهد تو افتخار می‌کنم و درباره‌اش بسیار صحبت می‌کنم، اما دوباره رقیب مرا به خاطر این موضوع شرمنده می‌کند.