گنجور

شمارهٔ ۲۸۶

ما را ز سر کوی غمت راه به در نیست
مشکل که جز این کوی مرا روی دگر نیست
دل بردی و جان را به غم عشق سپردی
و امروز غذایم بجز از خون جگر نیست
این شب چه شب محنت ایام فراقست
فریاد که در وی اثر صبح مگر نیست
در ظلمت این شب که تواند قدمی رفت
کاین راه پر از خوف و امّید سحر نیست
از آتش هجران تو بگداخت جهانی
واندر دل خارای تو یک ذرّه اثر نیست
نگذشت چرا بر من خاکی ز سر لطف
آن سرو گل اندام که بر ماش گذر نیست
در مکتب عشاق بسی سعی نمودیم
ما را بجز از آیت عشق تو ز بر نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را ز سر کوی غمت راه به در نیست
مشکل که جز این کوی مرا روی دگر نیست
هوش مصنوعی: ما از راهی که به سر کوی عشق و غم تو می‌رسد، نمی‌توانیم خارج شویم. این مشکل است، زیرا به جز این کوی، هیچ مسیری برای ما وجود ندارد.
دل بردی و جان را به غم عشق سپردی
و امروز غذایم بجز از خون جگر نیست
هوش مصنوعی: عشقت را برای من بردی و باعث شدی که دلم همواره در غم باشد. حالا اینقدر رنج می‌کشم که تنها چیزی که دارم خون جگر است.
این شب چه شب محنت ایام فراقست
فریاد که در وی اثر صبح مگر نیست
هوش مصنوعی: این شب، شب غم و اندوه فاصله و جدایی است. افسوس که در این شب هیچ نشانی از صبح و روشنی وجود ندارد.
در ظلمت این شب که تواند قدمی رفت
کاین راه پر از خوف و امّید سحر نیست
هوش مصنوعی: در تاریکی این شب، چه کسی می‌تواند قدمی بردارد، چرا که این مسیر پر از ترس و امید، راه رسیدن به صبح نیست.
از آتش هجران تو بگداخت جهانی
واندر دل خارای تو یک ذرّه اثر نیست
هوش مصنوعی: از سوختن جهانی در آتش جدایی تو می‌گوید، اما در دل تو حتی یک ذره از این درد و رنج وجود ندارد.
نگذشت چرا بر من خاکی ز سر لطف
آن سرو گل اندام که بر ماش گذر نیست
هوش مصنوعی: چرا توجهی به من نکرد آن سرو خوش‌اندام که حتی به زمین هم نمی‌نگرد؟
در مکتب عشاق بسی سعی نمودیم
ما را بجز از آیت عشق تو ز بر نیست
هوش مصنوعی: در مدرسه عاشقان تلاش زیادی کردیم، اما هیچ چیز جز محبت و نشانه‌های عشق تو در خاطر ما باقی نمانده است.