شمارهٔ ۲۷۷
ما را ز درد عشق تو یک دم قرار نیست
آخر چرا تو را غم این بی قرار نیست
بسیار غم که هست به جانم ز درد عشق
لیکن بتر ز شدّت هجران یار نیست
هرچند سر به سر همه عالم پر از غمست
ما را به غیر بار فراق نگار نیست
عمریست تا که وعدهٔ وصلم همی دهی
آخر بیا که هیچ بتر ز انتظار نیست
با گل بگو صبا که چرا خاطر مرا
از گلستان وصل تو جز نوک خار نیست
با آنکه سالها نکنی سوی ما نظر
جانم ز طعنه وز جفا رستگار نیست
دادم به اختیار دل خود ز دست و من
یک لحظهای به وصل توأم اختیار نیست
عشّاق روی خوب تو بسیار در جهان
هستند تا حدی که جهان در شمار نیست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما را ز درد عشق تو یک دم قرار نیست
آخر چرا تو را غم این بی قرار نیست
هوش مصنوعی: ما از درد عشق تو هیچگاه آرامش نداریم، اما نمیدانم چرا تو از غم این بیقراری ما ناراحت نیستی.
بسیار غم که هست به جانم ز درد عشق
لیکن بتر ز شدّت هجران یار نیست
هوش مصنوعی: زندگیام پر از غم و درد عشق است، اما درد فراق یار از همه اینها برایم سختتر و دردناکتر است.
هرچند سر به سر همه عالم پر از غمست
ما را به غیر بار فراق نگار نیست
هوش مصنوعی: با اینکه تمام دنیا پر از غم و اندوه است، برای ما جز بار فراق محبوب هیچ چیز دیگری وجود ندارد.
عمریست تا که وعدهٔ وصلم همی دهی
آخر بیا که هیچ بتر ز انتظار نیست
هوش مصنوعی: سالهاست که تو وعدهی دیدارم را میدهی، اما دیگر بس است؛ بیصبرانه منتظرت هستم و هیچ چیز بدتر از انتظار نیست.
با گل بگو صبا که چرا خاطر مرا
از گلستان وصل تو جز نوک خار نیست
هوش مصنوعی: به گل بگو که چرا یاد من از باغ وصال تو فقط سرخی تلخ خار را به یاد میآورد.
با آنکه سالها نکنی سوی ما نظر
جانم ز طعنه وز جفا رستگار نیست
هوش مصنوعی: با اینکه سالهاست به ما نگاه نمیکنی، اما جانم از طعنهها و بیمهریها نجات نخواهد یافت.
دادم به اختیار دل خود ز دست و من
یک لحظهای به وصل توأم اختیار نیست
هوش مصنوعی: دل خود را به اختیار آن سپردم و اکنون در لحظهای که به وصال تو رسیدهام، هیچ اختیار دیگری ندارم.
عشّاق روی خوب تو بسیار در جهان
هستند تا حدی که جهان در شمار نیست
هوش مصنوعی: عاشقان زیبایی تو در دنیا بسیارند، به اندازهای که نمیتوان آنها را شمرد و دنیا را با آنها مقایسه کرد.

جهان ملک خاتون