شمارهٔ ۲۷۰
بی رخ عاشق فریبت در دو چشمم خواب نیست
بحر عشقت را نمیدانم چرا پایاب نیست
از سر و سامان برآمد از غم عشقت دلم
در جهانم لاجرم جز درد دل اسباب نیست
موج بحر روز هجرانت مرا از سر گذشت
رحمتی هرگز تو را بر حال این غرقاب نیست
در شبان تیرهٔ زلفت گرفتارم بتا
زآنکه از روی دلارایت مرا مهتاب نیست
چون تویی محبوب دلهای حزین از روی لطف
نور چشم من چرا هیچت غم احباب نیست
مردم چشم مرا ای نور دیده در جهان
غیر طاق ابروانت دلبرا محراب نیست
همچو رنگ روی تو گل را ندیدم در چمن
همچو بوی زلف شب رنگ تو مشک ناب نیست
دوش در خوابم درآمد روی چون خورشید تو
با معبّر گفتم و گفتا به از این خواب نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی رخ عاشق فریبت در دو چشمم خواب نیست
بحر عشقت را نمیدانم چرا پایاب نیست
هوش مصنوعی: بدون دیدن چهرهات، در چشمانم خواب و آرامش وجود ندارد. نمیدانم چرا عشق تو هیچ پایانی ندارد و همچنان پرخروش و عمیق است.
از سر و سامان برآمد از غم عشقت دلم
در جهانم لاجرم جز درد دل اسباب نیست
هوش مصنوعی: دل من از غم عشق تو به هم ریخته است و در این دنیا هیچ چیزی جز درد و رنج برای من باقی نمانده است.
موج بحر روز هجرانت مرا از سر گذشت
رحمتی هرگز تو را بر حال این غرقاب نیست
هوش مصنوعی: در دوران جداییات، سختیها و مشکلات زندگی مرا به عمق خود کشاند، اما هیچگاه رحمتت را بر حال این دریای طوفانی نمیبینم.
در شبان تیرهٔ زلفت گرفتارم بتا
زآنکه از روی دلارایت مرا مهتاب نیست
هوش مصنوعی: در تاریکی زلفهای تو به شدت گرفتارم، ای زیبای من، چون دیگر هیچ نوری از مهتاب به من نمیتابد.
چون تویی محبوب دلهای حزین از روی لطف
نور چشم من چرا هیچت غم احباب نیست
هوش مصنوعی: با توجه به اینکه تو محبوب دلهای غمگین هستی و به من لطف داری، چرا هیچ ناراحتی از دوستانت نداری؟
مردم چشم مرا ای نور دیده در جهان
غیر طاق ابروانت دلبرا محراب نیست
هوش مصنوعی: مردم چشم مرا، ای نور دیده، در کل جهان چیزی به اندازهی زیبایی ابروهای تو وجود ندارد، دلبندم، که حتی محراب عبادت هم نمیتواند با آن رقابت کند.
همچو رنگ روی تو گل را ندیدم در چمن
همچو بوی زلف شب رنگ تو مشک ناب نیست
هوش مصنوعی: در هیچ جایی از باغ، رنگ و زیبایی تو را مانند گل ندیدم و همچنان بوی زلفهای شبرنگ تو به عطر خالص مشک نمیماند.
دوش در خوابم درآمد روی چون خورشید تو
با معبّر گفتم و گفتا به از این خواب نیست
هوش مصنوعی: دیشب در خوابم، چهرهای همچون خورشید تو به نمایش درآمد. وقتی با راهنمای خواب دربارهاش صحبت کردم، او پاسخ داد که این خواب از هر تجربهای بهتر است.

جهان ملک خاتون