شمارهٔ ۲۲۹
دل من در خم چوگان دو زلفش چون گوست
که کند چاره ی درد دل ما را جز دوست
رود خون می رود از دیده ی من در غم او
دل سنگین نگارم مگر از آهن و روست
نام و ننگ و دل و دین در سر کارت کردم
دوستان عیب کنندم که فلانی بدخوست
بنشین عمر گرانمایه مکن صرف غمش
جه کنم جان من و عشق فلان سنگ و سبوست
روی مقصود چو در کعبه ی رویت دارم
این همه جور و جفا بر من مسکین ز چه روست
دلبرا خوی بد از روی نکو حیف بود
خوی زشت از رخ خوب ای بت زیبا نه نکوست
در جهان فاش شد و نیست ز عالم خبرش
که فلان شاه جهانست و جهان بنده ی اوست
شمارهٔ ۲۲۸: دردم او دادست و درمانم از اوستشمارهٔ ۲۳۰ - استقبال از سعدی: فراغتیست مرا از جهان و هرچه در اوست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل من در خم چوگان دو زلفش چون گوست
که کند چاره ی درد دل ما را جز دوست
هوش مصنوعی: دل من مانند گوی در بازی چوگان، به دور دو زلف معشوق میچرخد و چارهساز دردهای قلب ما فقط آن دوست است.
رود خون می رود از دیده ی من در غم او
دل سنگین نگارم مگر از آهن و روست
هوش مصنوعی: چشمانم در اندوه او مانند رودخانی پر از خون اشک میریزد و دل سنگین و غمگینم را که نمیدانم آیا از آهن است یا نه، میفشارم.
نام و ننگ و دل و دین در سر کارت کردم
دوستان عیب کنندم که فلانی بدخوست
هوش مصنوعی: به خاطر دوستان و برای جلوگیری از آبروریزی و نگرانیهای دل و دین خودم، تمام نام و ننگم را به خطر انداختم. آنها من را بد آدمی میدانند.
بنشین عمر گرانمایه مکن صرف غمش
جه کنم جان من و عشق فلان سنگ و سبوست
هوش مصنوعی: در این زندگی کوتاه و باارزش، وقت خود را صرف غصه خوردن نکن. آیا من و عشق فلانی به جز سنگ و سبو چیز دیگری داریم؟
روی مقصود چو در کعبه ی رویت دارم
این همه جور و جفا بر من مسکین ز چه روست
هوش مصنوعی: من وقتی به چهرهات نگاه میکنم، به هدفم بسیار نزدیک میشوم. اما نمیدانم چرا این همه بیعدالتی و سختی بر من وارد میشود.
دلبرا خوی بد از روی نکو حیف بود
خوی زشت از رخ خوب ای بت زیبا نه نکوست
هوش مصنوعی: عزیزم، چهره زیبا وقتی با رفتار زشت آمیخته باشد، حسرتانگیز است. این نشان میدهد که زیبایی ظاهری بدون نیکرفتاری ارزش چندانی ندارد. ای معشوق زیبا، تو فقط به خاطر ظاهر خوبت نیستی.
در جهان فاش شد و نیست ز عالم خبرش
که فلان شاه جهانست و جهان بنده ی اوست
هوش مصنوعی: در دنیا همه میدانند که شاهی وجود دارد و همه چیز تحت فرمان او است، اما خود او از این خبر بیخبر است.