گنجور

شمارهٔ ۱۴۷

بدار ای نازنین یار از جفا دست
که بر وصلت نمی باشد مرا دست
طبیب من به حالم رحمتی کن
که در دردت ندارم بر دوا دست
منم افتاده ی عشقت ولیکن
ندارم در فراقت مومیا دست
به آب جور و صابون ستمها
یقین دانم بشست او از وفا دست
مراد من ز جانان وصل باشد
نباشد بر مرادم گوییا دست
مکن بر عمر چندان اعتمادی
نداد اندر جهان کس را بقا دست
زکوة حسن را فرمان دمی کن
چو دارد بر سر راهت گدا دست
مسلمانان مرا از خاک کویت
چه چاره چون ندادم توتیا دست
جهان بیگانه گشت از خویش آن روز
که زد بر دامن آن آشنا دست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدار ای نازنین یار از جفا دست
که بر وصلت نمی باشد مرا دست
هوش مصنوعی: ای یار عزیز، از ظلم و آزار خود دست بردار که من به وصالت نمی‌رسم.
طبیب من به حالم رحمتی کن
که در دردت ندارم بر دوا دست
هوش مصنوعی: ای پزشک، به حال من رحم کن، زیرا در درد تو، حتی به دوا دسترسی ندارم.
منم افتاده ی عشقت ولیکن
ندارم در فراقت مومیا دست
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو به زمین افتاده‌ام، اما در جدایی‌ات چیزی مانند مومیا برای تسکین دردهایم ندارم.
به آب جور و صابون ستمها
یقین دانم بشست او از وفا دست
هوش مصنوعی: با آب و صابون، زخم‌ها و ستم‌ها را می‌شوییم، اما می‌دانم که هیچ چیز نمی‌تواند وفاداری را پاک کند.
مراد من ز جانان وصل باشد
نباشد بر مرادم گوییا دست
هوش مصنوعی: من از معشوقم تنها می‌خواهم که به وصالم برسد، و این موضوع برای من اهمیت بالایی دارد.
مکن بر عمر چندان اعتمادی
نداد اندر جهان کس را بقا دست
هوش مصنوعی: به عمر خود زیاد اعتماد نکن، زیرا هیچ‌کس در این دنیا جاودانه نیست و هیچ‌کس نمی‌تواند تضمین بقای دائمی داشته باشد.
زکوة حسن را فرمان دمی کن
چو دارد بر سر راهت گدا دست
هوش مصنوعی: هرگاه که با زیبایی و محبت روبرو شدی، لحظه‌ای درنگ کن و به آن پاسخ مثبت بده، زیرا در مسیر زندگی ممکن است نیازمندی را ببینی که به یاری تو احتیاج دارد.
مسلمانان مرا از خاک کویت
چه چاره چون ندادم توتیا دست
هوش مصنوعی: مسلمانان، من از خاک کویت هیچ کمکی نمی‌توانم بکنم، زیرا من هرگز دست به توتیا (یعنی چیزی که در اختیار دیگران قرار دهم) نداده‌ام.
جهان بیگانه گشت از خویش آن روز
که زد بر دامن آن آشنا دست
هوش مصنوعی: جهان از خود و ماهیت اصلی‌اش فاصله گرفت زمانی که نزدیک‌ترین فرد، دست بر دامن آن آشنا گذاشت.