گنجور

شمارهٔ ۱۴۵

سر به سر کار جهان گر تو بدانی هیچست
به همه کار جهان چون نگرانی هیچست
در دل تو اثر مهر و وفا می باید
ور نه ای دوست مرا یار زبانی هیچست
راز سربسته ی ما را مگشا پیش صبا
زآنکه چون باد صبا پرده درانی هیچست
نیک و بد پیش تو جانا همه یکسان گذرد
چون نکویی ز بدی باز ندانی هیچست
بنده باید که زجان بنده ی ما می باشد
ورنه پیش عقلا بنده ی نانی هیچست
عهد بستی که نگردی به سر از کوی وفا
دل ما گر تو کنون در غم جانی هیچست
به جهان دل منه ای عاقل اگر هش داری
که غم و شادی دوزان چو تو دانی هیچست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر به سر کار جهان گر تو بدانی هیچست
به همه کار جهان چون نگرانی هیچست
هوش مصنوعی: اگر به تمام کارهای دنیا توجه کنی و به آن‌ها دقت کنی، در می‌یابی که در واقع هیچ چیز مهم نیست و همه آن کارها بی‌ارزش به نظر می‌رسند.
در دل تو اثر مهر و وفا می باید
ور نه ای دوست مرا یار زبانی هیچست
هوش مصنوعی: در دل تو باید نشانه‌ای از محبت و وفاداری باشد، وگرنه ای دوست، در واقع هیچ دوستی از سوی تو وجود ندارد.
راز سربسته ی ما را مگشا پیش صبا
زآنکه چون باد صبا پرده درانی هیچست
هوش مصنوعی: راز پنهان ما را برای نسیم باز نکن، زیرا که وقتی باد صبا پرده را کنار می‌زند، هیچ چیز به دست نمی‌آید.
نیک و بد پیش تو جانا همه یکسان گذرد
چون نکویی ز بدی باز ندانی هیچست
هوش مصنوعی: عزیزم، خوب و بد برای تو هیچ تفاوتی ندارد، چون وقتی نمی‌دانی خوبی از بدی چه چیزهایی هستند، هیچ‌کدام ارزش خاصی ندارند.
بنده باید که زجان بنده ی ما می باشد
ورنه پیش عقلا بنده ی نانی هیچست
هوش مصنوعی: انسان باید به خداوند خدمت کند و در حقیقت بنده او باشد، زیرا در غیر این صورت، در نظر انسان‌های عاقل، به راحتی می‌تواند به عنوان بنده دنیا و مادیات شناخته شود و هیچ ارزشی ندارد.
عهد بستی که نگردی به سر از کوی وفا
دل ما گر تو کنون در غم جانی هیچست
هوش مصنوعی: تو زمانی عهد کردی که از کوی وفا خارج نشوی و دل ما را نشکنی، اما حالا اگر در غم من هم نباشی، هیچ اهمیتی ندارد.
به جهان دل منه ای عاقل اگر هش داری
که غم و شادی دوزان چو تو دانی هیچست
هوش مصنوعی: به دنیا دل نبند، ای فرد باهوش، اگر می‌دانی که غم و شادی در این دنیا مانند دوزان هستند و در حقیقت هیچ‌چیز از خود ندارند.