گنجور

شمارهٔ ۱۲۲۶

ای در شکنج زلف تو مرغ دلم جا ساخته
جانم روانی مسکن خود را بدو پرداخته
ای نور هر دو دیده ام در پیش شمع روی تو
مسکین دلم پروانه وش جان و جهان در باخته
نقد روان ما غمت بربود از دستم ولی
در بوته هجران تو قلب دلم بگداخته
تا کی به غم دم درکشی در هجر او فریاد کن
ای دل به بستان غمش کمتر نه ای از فاخته
با آنکه او بر جان من بس جور و خواری می کند
بیچاره ی مسکین دلم با جور او در ساخته
داری به جای من بسی دلبر ولیکن دلبرا
ما در جهان بیوفا جز تو کسی نشناخته

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای در شکنج زلف تو مرغ دلم جا ساخته
جانم روانی مسکن خود را بدو پرداخته
هوش مصنوعی: ای تو که در پیچ و تاب زلفت، دل من محل زندگی‌اش را ساخته است، جانم تمام وجودش را به عشق تو تقدیم کرده است.
ای نور هر دو دیده ام در پیش شمع روی تو
مسکین دلم پروانه وش جان و جهان در باخته
هوش مصنوعی: ای روشنی و نور چشمان من، در برابر شمع وجود تو، دل بیچاره‌ام همچون پروانه‌ای است که تمام جان و جهانش را فدای تو کرده است.
نقد روان ما غمت بربود از دستم ولی
در بوته هجران تو قلب دلم بگداخته
هوش مصنوعی: غم تو از دل من رفته است، اما در نبود تو، قلبم مانند کوره‌ای داغ و سوزان شده است.
تا کی به غم دم درکشی در هجر او فریاد کن
ای دل به بستان غمش کمتر نه ای از فاخته
هوش مصنوعی: به چه مدت باید در غم و اندوه فراق او باقی بمانی و فریاد کنی؟ ای دل، در غم او کمتر از فاخته نیستی، که تنها می‌خواند و در اندوه به سر می‌برد.
با آنکه او بر جان من بس جور و خواری می کند
بیچاره ی مسکین دلم با جور او در ساخته
هوش مصنوعی: با وجود اینکه او بر من خیلی سختگیری و ظلم می‌کند، دل بیچاره‌ام به این رفتار او عادت کرده است.
داری به جای من بسی دلبر ولیکن دلبرا
ما در جهان بیوفا جز تو کسی نشناخته
هوش مصنوعی: شما خیلی زیبا برای خودتان عشق و معشوق دارید، اما در این دنیا هیچ‌کس مانند تو را جدی نگرفته و نشناخته است.