گنجور

شمارهٔ ۱۰۲۳

من ز هجران تو سرگشته و سرگردانم
به چه رو من ز سر کوی تو سر گردانم
به سر کوی وفای تو بتا در طلبت
همچو گویی من غمدیده به سر گردانم
آسیاب نظرم تا به کی ای جان ز فراق
شب همه شب به غم از خون جگر گردانم
گر یکی تیر مژه سوی جهان اندازی
جان ز شوق دو کمان تو سپر گردانم
کمیا خاصیتی من شده‌ام خاک درت
از سر لطف تو ملحوظ نظر گردانم
چون شدم خاک درت ای دل و دین از دل و جان
نظری بر من خاکی کن و زر گردانم
آخر انصاف بده سیمبرا گرد جهان
خویشتن در طلبت چند به سر گردانم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من ز هجران تو سرگشته و سرگردانم
به چه رو من ز سر کوی تو سر گردانم
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری تو کاملاً گیج و سردرگم هستم و نمی‌دانم چرا این‌قدر به دنبال تو و نشانه‌های تو هستم.
به سر کوی وفای تو بتا در طلبت
همچو گویی من غمدیده به سر گردانم
هوش مصنوعی: در کوی عشق تو، ای معشوق، در پی تو هستم و مانند کسی که غمگین و سرگردان است، احساس ناپایداری و بی‌قراری می‌کنم.
آسیاب نظرم تا به کی ای جان ز فراق
شب همه شب به غم از خون جگر گردانم
هوش مصنوعی: تا کی باید به یاد تو و دوری‌ات غصه بخورم؟ شب‌ها تا دم صبح در غم و اندوه به سر می‌برم و دل می‌سوزانم.
گر یکی تیر مژه سوی جهان اندازی
جان ز شوق دو کمان تو سپر گردانم
هوش مصنوعی: اگر یک تیر مژگان خود را به سوی دنیا پرتاب کنی، من از شدت عشق و شوق، جانم را به عنوان سپر در برابر آن قرار می‌دهم.
کمیا خاصیتی من شده‌ام خاک درت
از سر لطف تو ملحوظ نظر گردانم
هوش مصنوعی: من به خاطر لطف تو، مانند ماده‌ای باارزش شدم و خاک درگاه تو را با اهمیت می‌دانم و به آن توجه خاصی می‌کنم.
چون شدم خاک درت ای دل و دین از دل و جان
نظری بر من خاکی کن و زر گردانم
هوش مصنوعی: وقتی که من به خاک درگاه تو تبدیل شدم و تمام دل و دینم را از دست دادم، به من نگاهی بینداز و مرا از این خاکی که هستم، به طلایی تبدیل کن.
آخر انصاف بده سیمبرا گرد جهان
خویشتن در طلبت چند به سر گردانم
هوش مصنوعی: آخر کمی انصاف بده؛ من در جستجوی تو، مثل سیمبرای که در دنیا سرگردان می‌شود، چندان گشته‌ام.