بخش ۷۳ - کوش در برابر آتبین
سر ماه چون ماهِ نو شد پدید
همه دامن کوه لشکر کشید
بیاورد کوش از یلان شش هزار
دلیران و گردان خنجر گزار
همی گشت بر کوه تا چون کند
که بر آتبین بر شبیخون کند
به کابل زناگه به کنده رسید
چو دید آن شگفتی دلش برپرید
ز کردار شاه آتبین خیره ماند
بزد شیف و شبرنگ را پیش راند
چنین گفت کای شاه برگشته بخت
رسیده به جان تیغ و شد کار سخت
ز کنده چه سود و ز کوه بلند
که از آسمان بر تو آید گزند
زمانه روان را چو بر بایدت
ز بالین دیبا چه سود آیدت
از آن نوشدارو چه یابی تو سود
چو جانت زمانه بخواهد ربود
شما را زمانه فزون از سه روز
نمانده ست، شاها، تو رخ بر فروز
چو پیش من آید پیاده سپاه
کنم اندر این کنده صد جای راه
بینبارم این را به خاک و به سنگ
ز تیغم شود کوه یاقوت رنگ
ز خون سوارانْت ای شهریار
کنم لعل رنگ این همه کوهسار
نمانم که ماند کسی تندرست
ز پای اندر آرم تو را از نخست
چو بشنید گفتار کوش آتبین
بخندید و خیره بماند اندر این
بخش ۷۲ - آماده شدن آتبین برای جنگ با کوش: همان گه بفرمود تا زآن گروهبخش ۷۴ - جواب دادن آتبین کوش را و تمثیل نهنگ: بدو گفت کای دیو چهره به رنگ
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر ماه چون ماهِ نو شد پدید
همه دامن کوه لشکر کشید
هوش مصنوعی: وقتی که ماه نو طلوع کرد، تمام دامن کوه پر از لشکری شد که در حال آمادهباش بودند.
بیاورد کوش از یلان شش هزار
دلیران و گردان خنجر گزار
هوش مصنوعی: بیا و شجاعانی را که در جنگ مهارت دارند و شش هزار نفر از دلیران هستند، با خود همراه کن و آماده نبرد شوند.
همی گشت بر کوه تا چون کند
که بر آتبین بر شبیخون کند
هوش مصنوعی: او در کوهستان میگردد تا ببیند چگونه میتواند بر آتشبیان حمله کند.
به کابل زناگه به کنده رسید
چو دید آن شگفتی دلش برپرید
هوش مصنوعی: وقتی به کابل رسید و آن زیبایی را دید، قلبش پر از شگفتی و هیجان شد.
ز کردار شاه آتبین خیره ماند
بزد شیف و شبرنگ را پیش راند
هوش مصنوعی: رفتار شاه آتبین چنان حیرتانگیز بود که شیف و شبرنگ را به جلو راند.
چنین گفت کای شاه برگشته بخت
رسیده به جان تیغ و شد کار سخت
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی به شاه میگوید، ای پادشاه، بخت تو تغییر کرده و به نظر میرسد که حالا وضعیت بسیار دشواری پیش روی تو قرار دارد. فشاری به تو میآید که ممکن است خطرناک باشد.
ز کنده چه سود و ز کوه بلند
که از آسمان بر تو آید گزند
هوش مصنوعی: از ریشه و ساخت و ساز چیزی حاصل نمیشود، همچنان که از ارتفاعات یک کوه بلند نیز نمیتوان انتظار نفعی داشت؛ زیرا اگر مشکلی از آسمان بر تو نازل شود، این عوامل نمیتوانند کمکی کنند.
زمانه روان را چو بر بایدت
ز بالین دیبا چه سود آیدت
هوش مصنوعی: زمانه مثل آب جاری است و وقتی که تو باید از آن بگذری، پارچه نازک و زیبای دیبا چه کمکی به تو میکند؟
از آن نوشدارو چه یابی تو سود
چو جانت زمانه بخواهد ربود
هوش مصنوعی: از آن داروی شفابخش چه بهرهای میبرى وقتی که زمانه جان تو را بگیرد؟
شما را زمانه فزون از سه روز
نمانده ست، شاها، تو رخ بر فروز
هوش مصنوعی: زمان شما بیش از سه روز باقی نمانده است، ای پادشاه، چهرهات را روشن کن.
چو پیش من آید پیاده سپاه
کنم اندر این کنده صد جای راه
هوش مصنوعی: وقتی سپاه به صورت پیاده به پیش من بیاید، در این زمینه میتوانم صد راه را در این کنده ایجاد کنم.
بینبارم این را به خاک و به سنگ
ز تیغم شود کوه یاقوت رنگ
هوش مصنوعی: من با خاک و سنگ همنشینم، چون تیغ من به کوه رنگ یاقوت میدهد.
ز خون سوارانْت ای شهریار
کنم لعل رنگ این همه کوهسار
هوش مصنوعی: از خون سربازانت ای پادشاه، رنگ لعل (خانه) این همه کوه را میسازم.
نمانم که ماند کسی تندرست
ز پای اندر آرم تو را از نخست
هوش مصنوعی: من نمیخواهم بمانم که کسی سالم بماند؛ از ابتدا تو را به زمین میاندازم.
چو بشنید گفتار کوش آتبین
بخندید و خیره بماند اندر این
هوش مصنوعی: وقتی که کوش آتبین سخنان او را شنید، خندید و به فکر فرو رفت.