گنجور

بخش ۶۹ - نامه ی شاه چین به ضحاک در کشتن پسر آتبین

همان گه نویسنده را پیش خواند
وزاین داستان چند با او براند
چو بر پرنیان بر گذر کرد نی
یکی مژده را شادی افگند پی
که شاه جهان تا جهان شاه باد
از او دست بدخواه کوتاه باد
کمرگاه او سخت باد و تنش
همه ساله پیروز بر دشمنش
بدان، شهریارا، که این روزگار
شگفتی فراوان نهد در کنار
گرامی یکی پور من دور شد
دل من ز دوریش رنجور شد
به کامم در آمد سرِ شست او
سپاهم شکسته شد از دست او
همی تاخت بر دشمنان چون همای
سپاهم همی برد هر یک ز جای
یکی نامور پور ما را بکشت
به زوبین پولاد و زخم درشت
زمانه کنون روشنایی نمود
مرا با پسر آشنایی نمود
به من باز بخشیدش این روزگار
به کام جهاندار گشته ست کار
از این ناسپاسان همه کین کشید
سر دشمن شاه گیتی بُرید
فرستادم اینک برِ شهریار
بریده سر نامبرده سُوار
چنان شد ستوه آتبین با گروه
که بیرون نیامد شد از پیش کوه
نه بیرون توان شد به راهی دگر
نه فریادش آید سپاهی دگر
از آن پس به فرّ جهان کدخدای
من آن کوه را اندر آرم ز پای
فرستم به درگاه شاهش اسیر
به دست گرامی یل شیر گیر
گزین کرد صد مرد را زآن سپاه
گزینان رزم و دلیران گاه
بدادند یک ساله شان برگ و ساز
همان گه گرفتند راه دراز

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همان گه نویسنده را پیش خواند
وزاین داستان چند با او براند
هوش مصنوعی: در همان زمان، نویسنده را به پیش می‌خواند و از این داستان چند نکته را با او در میان می‌گذارد.
چو بر پرنیان بر گذر کرد نی
یکی مژده را شادی افگند پی
هوش مصنوعی: وقتی که بر روی پارچه‌های نرم و لطیف گذر کرد، شادی‌ای را به وجود آورد که نوید یک خوشحالی را می‌دهد.
که شاه جهان تا جهان شاه باد
از او دست بدخواه کوتاه باد
هوش مصنوعی: اگر شاهی که در جهان برتری دارد، همیشه برتر بماند، امیدواریم که دشمنان او از دسترسی به او ناکام بمانند.
کمرگاه او سخت باد و تنش
همه ساله پیروز بر دشمنش
هوش مصنوعی: او دارای اندام بلندی است و هر سال بر حریفانش پیروز می‌شود.
بدان، شهریارا، که این روزگار
شگفتی فراوان نهد در کنار
هوش مصنوعی: بدان ای شهریار، که این روزگار پر از شگفتی‌ها و عجایب است.
گرامی یکی پور من دور شد
دل من ز دوریش رنجور شد
هوش مصنوعی: عزیز من که فرزندم است، دور شده و دل من از دوری‌اش آزار می‌بیند.
به کامم در آمد سرِ شست او
سپاهم شکسته شد از دست او
هوش مصنوعی: من به خواسته‌ام رسیدم، اما سپاه من از دست او نابود شد.
همی تاخت بر دشمنان چون همای
سپاهم همی برد هر یک ز جای
هوش مصنوعی: او مانند پرنده‌ای نیکوپرواز به سمت دشمنان هجوم می‌آورد و هر یک از آن‌ها را از جای خود می‌برد.
یکی نامور پور ما را بکشت
به زوبین پولاد و زخم درشت
هوش مصنوعی: شخصی معروف از خانواده ما را با نیزه‌ای از فولاد و زخم عمیق به قتل رساند.
زمانه کنون روشنایی نمود
مرا با پسر آشنایی نمود
هوش مصنوعی: دنیای امروز برای من روشن شده و با پسری آشنا شدم.
به من باز بخشیدش این روزگار
به کام جهاندار گشته ست کار
هوش مصنوعی: این روزگار به من فرصت دوباره‌ای داده است و حالا همه چیز به نفع کسی که در قدرت است پیش می‌رود.
از این ناسپاسان همه کین کشید
سر دشمن شاه گیتی بُرید
هوش مصنوعی: به خاطر بدی‌های این ناشکران، دشمنان را به سختی تنبیه کرده و قدرت شاه دنیا را از آنها گرفته است.
فرستادم اینک برِ شهریار
بریده سر نامبرده سُوار
هوش مصنوعی: من هم‌اکنون پیامی به فرمانروای خود فرستادم که سر بریده‌ی آن شخص مشهور را به او نشان دهم.
چنان شد ستوه آتبین با گروه
که بیرون نیامد شد از پیش کوه
هوش مصنوعی: آتش‌سوزی به قدری شدید و طاقت‌فرسا بود که گروهی در زیر کوه محبوس شدند و نتوانستند از آنجا خارج شوند.
نه بیرون توان شد به راهی دگر
نه فریادش آید سپاهی دگر
هوش مصنوعی: نه می‌تواند از اینجا به جایی دیگر برود و نه می‌تواند صدای نیروی دیگری را بشنود.
از آن پس به فرّ جهان کدخدای
من آن کوه را اندر آرم ز پای
هوش مصنوعی: از آن زمان به بعد، فرمانروای من بر همه چیز، همان کوه را از زمین بلند می‌کنم.
فرستم به درگاه شاهش اسیر
به دست گرامی یل شیر گیر
هوش مصنوعی: من اسیری را به درگاه پادشاه می‌فرستم که در دست دلبر شیرین‌دستم باشد.
گزین کرد صد مرد را زآن سپاه
گزینان رزم و دلیران گاه
هوش مصنوعی: او از آن سپاه، صد نفر از مردان دلیر و شجاع را انتخاب کرد.
بدادند یک ساله شان برگ و ساز
همان گه گرفتند راه دراز
هوش مصنوعی: به آنها که یک ساله بودند، وسایل و امکاناتی را دادند، اما در عوض، همان زمان به راهی دشوار و طولانی رفتند.