گنجور

بخش ۵۹ - رای زدن شاه چین با بزرگان

چو مهر از سر کوه بنمود چهر
نهان گشت ماه از درخشنده مهر
بزرگان و دستور را پیش خواند
وزاین در فراوان سخنها براند
که کاری شگفت آمدستم به روی
از آن پیل دندان وارونه خوی
بدانید کآن سال کز چین سپاه
سوی پیلگوشان کشیدم به راه
به تاراج و کشتن چو بشتافتم
یکی خوبرخ دختری یافتم
خجل گشته خورشید و ماه از رخش
شکر یکبارگی پاسخش
پرستش بیاموختند نخست
دلم راه پیمان او بازجست
سر سال شد کودکی را درست
چو دیدمش، گشتم بر او بر درشت
سرو گوش او چون سر پیل بود
دو چشم از کبودیش چون نیل بود
چو دندان پیلان دو دندانش پیش
ز دیدار و چهرش دلم گشت ریش
شب تیره تا روز نگذاشتم
نهانی ز مردمش برداشتم
سوی بیشه بردم فگندمش خوار
بدان تا بدرّدش مردارخوار
بریدم سر مادرش را به تیغ
دریغ آن چنان خوبچهره، دریغ
کنون چون براندیشم از روزگار
جز آن نیست آن دیو چهره سوار
که یزدان مر او را نگهداشته ست
بر این سان به من برْش بگماشته است
بدان تا جهانی بدانند باز
که در کار یزدان نهان است راز
دد و دام و ماهی و مرغ از نهاد
بپرورد مر بچّه را چون بزاد
چو من بچّه را دشمن انگاشتم
بیفگندم و خوار بگذاشتم
ز کارم بیازرد پروردگار
چنین پیشم آورد فرجام کار
به کام اندر آمد سرِ شست او
گرامی پسر کُشته بردست او
مرا با خداوند پرخاش نیست
گنه را جز این هیچ پاداش نیست
نشانی دگر داشت بر کتف راست
که جز من نداند کسی کآن کجاست
نشان است مانند مُهری سیاه
نکرده ست کس در نشانش نگاه
من این راز برکس نکردم پدید
نه از من کس این گفته هرگز شنید

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو مهر از سر کوه بنمود چهر
نهان گشت ماه از درخشنده مهر
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید از بالای کوه ظاهر شد، ماه به خاطر نور خورشید به طور پنهان غیبت کرد.
بزرگان و دستور را پیش خواند
وزاین در فراوان سخنها براند
هوش مصنوعی: بزرگان و شخصیت‌های مهم را به جلو فراخواند و از اینجا شروع به گفت‌وگوهای زیادی کرد.
که کاری شگفت آمدستم به روی
از آن پیل دندان وارونه خوی
هوش مصنوعی: من در برابر کاری شگفت و عجیب ایستاده‌ام، مانند دندانی از فیل که به سمت بالا باشد.
بدانید کآن سال کز چین سپاه
سوی پیلگوشان کشیدم به راه
هوش مصنوعی: بدانید که آن سالی که از چین سپاهی به سوی گوش فیل‌ها حرکت کردم.
به تاراج و کشتن چو بشتافتم
یکی خوبرخ دختری یافتم
هوش مصنوعی: وقتی که به غارت و کشتار مشغول شدم، ناگهان دختری زیبا را دیدم.
خجل گشته خورشید و ماه از رخش
شکر یکبارگی پاسخش
هوش مصنوعی: خورشید و ماه از زیبایی او شرمنده شدند و در برابر جمالش به یکباره سکوت کردند.
پرستش بیاموختند نخست
دلم راه پیمان او بازجست
هوش مصنوعی: دوستی و عشق را از اولین روزها یاد گرفتم، و دل من در جستجوی ارتباط و پیمان با او بود.
سر سال شد کودکی را درست
چو دیدمش، گشتم بر او بر درشت
هوش مصنوعی: در پایان سال، وقتی کودکی را به درستی دیدم، نسبت به او بسیار خوشحال و شگفت‌زده شدم.
سرو گوش او چون سر پیل بود
دو چشم از کبودیش چون نیل بود
هوش مصنوعی: سرو قد و قامت او مانند سر فیل است و چشمانش به رنگ آبی نیل هستند.
چو دندان پیلان دو دندانش پیش
ز دیدار و چهرش دلم گشت ریش
هوش مصنوعی: دندان‌های بزرگ فیل باعث می‌شود که من قبل از دیدن چهره‌اش، دلم بشکند و غمگین شوم.
شب تیره تا روز نگذاشتم
نهانی ز مردمش برداشتم
هوش مصنوعی: در طول شب تاریک، تا زمانی که صبح فرا رسید، من به هیچ وجه از مردم پنهان نشدم و خودم را از آن‌ها دور نکردم.
سوی بیشه بردم فگندمش خوار
بدان تا بدرّدش مردارخوار
هوش مصنوعی: به جنگل بردمش و آن را بی‌اعتبار کردم، تا اینکه مرده‌خوار او را بخورد.
بریدم سر مادرش را به تیغ
دریغ آن چنان خوبچهره، دریغ
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از درد فراق و از دست دادن کسی که زیبایی و خوبی اش قابل وصف نبوده، به شدت متاثر است. او با کلمات احساسی و تلخ، حس افسوس و ناامیدی خود را بیان می‌کند و به زیبایی ظاهری و باطنی آن شخص اشاره می‌کند و می‌گوید که به خاطر زیبایی‌اش، دلیلی ندارد که به او آسیب برساند.
کنون چون براندیشم از روزگار
جز آن نیست آن دیو چهره سوار
هوش مصنوعی: هم‌اکنون که به زندگی فکر می‌کنم، جز این نیست که تنها آن موجود شومند و ترسناک را در ذهن دارم.
که یزدان مر او را نگهداشته ست
بر این سان به من برْش بگماشته است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خداوند آن شخص را به حفاظت خود درآورده و به همین دلیل او را به من سپرده تا از او مراقبت کنم.
بدان تا جهانی بدانند باز
که در کار یزدان نهان است راز
هوش مصنوعی: بدان که جهان باید آگاه باشد که اسرار کارهای خداوند در خفا و پنهان است.
دد و دام و ماهی و مرغ از نهاد
بپرورد مر بچّه را چون بزاد
هوش مصنوعی: حیوانات و پرندگان به طور غریزی فرزند خود را پرورش می‌دهند و زمانی که فرزند به دنیا می‌آید، به او آموزش می‌دهند.
چو من بچّه را دشمن انگاشتم
بیفگندم و خوار بگذاشتم
هوش مصنوعی: وقتی که من کودک را به عنوان دشمن تصور کردم، او را رها کرده و به حال خود گذاشتم.
ز کارم بیازرد پروردگار
چنین پیشم آورد فرجام کار
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر اعمال من، چنین نتیجه‌ای را برایم رقم زد.
به کام اندر آمد سرِ شست او
گرامی پسر کُشته بردست او
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که پسر عزیز او که به برکت و خوشبختی روزگارش رسیده، به خاطر محبوبیت و مقامش مورد حسادت و آسیب قرار گرفته است.
مرا با خداوند پرخاش نیست
گنه را جز این هیچ پاداش نیست
هوش مصنوعی: من با خداوند دعوا ندارم، زیرا جز این هیچ پاداشی برای گناه وجود ندارد.
نشانی دگر داشت بر کتف راست
که جز من نداند کسی کآن کجاست
هوش مصنوعی: یک علامت یا نشانه‌ای بر روی کتف راست داشت که تنها من از وجود آن آگاه هستم و هیچ‌کس دیگری نمی‌داند این نشانه کجاست.
نشان است مانند مُهری سیاه
نکرده ست کس در نشانش نگاه
هوش مصنوعی: این بیان به معنای این است که یک نشانه یا علامت وجود دارد که هیچ‌کس نتوانسته آن را تحت تاثیر قرار دهد یا تغییر دهد. این نشانه، بی‌نقص و خالص باقی مانده و هیچ لکه یا آثاری بر آن نیست.
من این راز برکس نکردم پدید
نه از من کس این گفته هرگز شنید
هوش مصنوعی: من این راز را هرگز برای کسی فاش نکردم و هیچ‌کس از من این سخن را نشنیده است.