گنجور

بخش ۴۴ - خشم گرفتن شاه چین بر سپاه

وز آن روی چون لشکر آمد به چین
دل شاه چین گشت از ایشان به کین
بدو کرد سالار لشکر گله
که دشمن بچنگ آمد و شد یله
که سستی نمودند لشکر به رزم
شب آمد، همه خواب جستند و بزم
چو دشمن در آن رزم سستی بدید
شبانگاه بر ما شبیخون کشید
دژم شد ز گفتار سالار، کوش
دلش گشت با لشکر چین بجوش
براند آن سپه را ز درگاه خویش
همی خواندشان سست و بدخواه خویش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وز آن روی چون لشکر آمد به چین
دل شاه چین گشت از ایشان به کین
هوش مصنوعی: وقتی لشکر به چین آمد، دل پادشاه چین از آن‌ها پر از کینه شد.
بدو کرد سالار لشکر گله
که دشمن بچنگ آمد و شد یله
هوش مصنوعی: سالار لشکر به سرعت دستور داد که دشمن به ما نزدیک شده و باید آماده باشیم.
که سستی نمودند لشکر به رزم
شب آمد، همه خواب جستند و بزم
هوش مصنوعی: شکستگی و ضعفی در سپاه وجود داشت و در شب میدان جنگ، همه به خواب رفتند و به عیش و نوش مشغول شدند.
چو دشمن در آن رزم سستی بدید
شبانگاه بر ما شبیخون کشید
هوش مصنوعی: وقتی دشمن دید که در میدان جنگ ضعف و سستی وجود دارد، شبانه به ما حمله کرد.
دژم شد ز گفتار سالار، کوش
دلش گشت با لشکر چین بجوش
هوش مصنوعی: دل سالار در پی گفتار تلخی که شنیده است، آشفته و نگران شد، و به همین دلیل احساس شور و هیجان در درونش ایجاد شد.
براند آن سپه را ز درگاه خویش
همی خواندشان سست و بدخواه خویش
هوش مصنوعی: او از درگاه خود، آن سپاه را به یاری می‌طلبد، ولی آنان را همچنان ضعیف و بدخواه خود می‌سازد.