بخش ۲۹۷ - کوش بار دیگر دعوی خدایی می کند
بدانگه که فرمود بر او به چین
بفرمود تا موبدان زمین
به هر خانه ای در بُتی ساختند
نگارش به آیین بپرداختند
به آیین و دیدار کوش سترگ
بتی پیش بنهاد خُرد و بزرگ
ز بستر چو برخاستی مرد و زن
شدی پیش ایشان بسان شمن
نهادی سر از پیش او بر زمین
فراوان بر او خواندی آفرین
همی گفت با مردم تیره هوش
ستمکار و بیداد جوینده کوش
که پروردگار این جهان را منم
که آباد ویران چو خواهم کنم
همه زندگانی به دست من است
همه مرگ در تیغ و شست من است
ز من نیکی آید، هم از من بدی
درشتی ز من، هم ز من بخردی
کرا خواهم از خود توانگر کنم
که از گوهر و زرّش افسر کنم
کرا خواهم او را رسانم گزند
ز تختش برآرم به خاک نژند
چو بشنید گفتار او مرد و زن
همی یاوری دادشان اهرمن
بپذرفت مردم همه کیش اوی
اگر بود بیگانه، ار خویش اوی
گروهی ز نادانی و خیرگی
برآمد به راه بد و تیرگی
گروهی ز بیم و یکی از هوا
همی داشت آیین او را روا
گروهی بدان دل همی شاد کرد
که گیتی بدان گونه آباد کرد
به فرمان او بت پرستان شدند
ز جام می دیو مستان شدند
کرا یافت کاو بُت ندارد به پیش
سر از تن جدا کردش آن تیره کیش
همه باختر گشت ازاو بت پرست
ندارم چنین کس چه دارد به دست
فریدون چو آگاه شد زین سخن
بدو تازه شد رنجهای کهن
بخندید و گفت این سترگ پلید
سر از راه یزدان به یک سو کشید
همانا که مردم ز ره دور کرد
دل من دگرباره رنجور کرد
بدان بدکنش بر مباد آفرین
تهی باد از آن دیو روی زمین
هرآن کس که آگاهی از کوش یافت
که از شاه و فرمان او سر بتافت
ز ضحاکیان و ز بدگوهران
به درگاه او شد سپاهی گران
چنان پیش او لشکر انبوه شد
که دشت و در باختر کوه شد
بخش ۲۹۶ - ایمنی کوش از کار فریدون، و بازگشت به خوی وارونه ی خود: پراندیشه بود و همی سال چندبخش ۲۹۸ - گفتن مرد پیر حکایت مرز خوبان: چنین گفت گوینده ی داستان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدانگه که فرمود بر او به چین
بفرمود تا موبدان زمین
هوش مصنوعی: زمانی که او (شاه) دستور داد، به چین فرمان داد تا موبدان و بزرگان زمین به آنجا بیایند.
به هر خانه ای در بُتی ساختند
نگارش به آیین بپرداختند
هوش مصنوعی: در هر خانهای آنچه لازم بود را آماده کردند و به آداب و رسوم خاصی رسیدگی کردند.
به آیین و دیدار کوش سترگ
بتی پیش بنهاد خُرد و بزرگ
هوش مصنوعی: در این شعر، به تلاشی اشاره میشود که برای گرامیداشت و دیدار از نمادها و الگوهای بزرگ زندگی صورت میگیرد. در واقع، به تلاش برای ارج نهادن به ارزشها و اصولی که هم برای افراد کوچک و هم بزرگ مهم هستند، پرداخته شده است.
ز بستر چو برخاستی مرد و زن
شدی پیش ایشان بسان شمن
هوش مصنوعی: وقتی که از خواب بیدار شدی، مانند یک شمن در برابر دیگران قرار میگیری و به مرد و زن تبدیل میشوی.
نهادی سر از پیش او بر زمین
فراوان بر او خواندی آفرین
هوش مصنوعی: سرت را به خاطر آنچه او برای تو آفریده، بر زمین خم کن و بینهایت از او قدردانی کن.
همی گفت با مردم تیره هوش
ستمکار و بیداد جوینده کوش
هوش مصنوعی: او به مردم باهوش و آگاه گفت که ستمکاران و کسانی که به دنبال ظلم هستند، همیشه در حال تلاش و کوششند.
که پروردگار این جهان را منم
که آباد ویران چو خواهم کنم
هوش مصنوعی: من خداوندی هستم که میتوانم دنیا را به هر شکلی که بخواهم، آباد یا ویران کنم.
همه زندگانی به دست من است
همه مرگ در تیغ و شست من است
هوش مصنوعی: زندگی تماماً تحت کنترل من است و سرنوشت مرگ نیز در دستان من قرار دارد.
ز من نیکی آید، هم از من بدی
درشتی ز من، هم ز من بخردی
هوش مصنوعی: انسان ممکن است هم کارهای نیکو انجام دهد و هم کارهای بد؛ در واقع، در وجود او هم خوبی و هم بدی وجود دارد. از او رفتارهای مهربانانه و نیز رفتارهای زشت سر میزند و او میتواند هم عاقلانه عمل کند و هم دچار نادانی شود.
کرا خواهم از خود توانگر کنم
که از گوهر و زرّش افسر کنم
هوش مصنوعی: من کسی را نمیخواهم که از خودم ثروتمندتر باشد، زیرا میخواهم با زیبایی و ارزش خودم، او را به مقام و جایگاهی عالی برسانم.
کرا خواهم او را رسانم گزند
ز تختش برآرم به خاک نژند
هوش مصنوعی: من هر کس را بخواهم، میتوانم به او آسیب برسانم و او را از جایگاهش به زمین بیفکنم.
چو بشنید گفتار او مرد و زن
همی یاوری دادشان اهرمن
هوش مصنوعی: وقتی مرد و زن سخنان او را شنیدند، به کمک آن شیطان شتاب کردند.
بپذرفت مردم همه کیش اوی
اگر بود بیگانه، ار خویش اوی
هوش مصنوعی: اگر کسی جزء قوم و ملت خود باشد، جامعه او را میپذیرد و به او ارادت میکند. اما اگر غریبه یا بیگانه باشد، حتی اگر خوب باشد، ممکن است مورد پذیرش قرار نگیرد.
گروهی ز نادانی و خیرگی
برآمد به راه بد و تیرگی
هوش مصنوعی: گروهی از نادانی و حیرت به مسیر نادرستی افتادهاند و به تنهایی و تاریکی رسیدهاند.
گروهی ز بیم و یکی از هوا
همی داشت آیین او را روا
هوش مصنوعی: گروهی به خاطر ترس و عدهای به خاطر تمایلات خود، به پیروی از او مشغول بودند.
گروهی بدان دل همی شاد کرد
که گیتی بدان گونه آباد کرد
هوش مصنوعی: گروهی با دل شاد به زندگی ادامه میدهند، زیرا دنیای خود را به همین شکل آباد ساختهاند.
به فرمان او بت پرستان شدند
ز جام می دیو مستان شدند
هوش مصنوعی: به دستور او، پرستندگان بتها تحت تأثیر شراب قرار گرفتند و به حال مستی درآمدند.
کرا یافت کاو بُت ندارد به پیش
سر از تن جدا کردش آن تیره کیش
هوش مصنوعی: هر کسی که بت و Idol ندارد، به او مبرّا از پیروی و بندگی است و او با قدرت و اراده خود میتواند خود را از وابستگیهای منفی رها کند.
همه باختر گشت ازاو بت پرست
ندارم چنین کس چه دارد به دست
هوش مصنوعی: همه از او گیج و ناآگاه شدند و من با کسی که بت را میپرستد، هیچ ارتباطی ندارم. او چه چیزی در دست دارد که من بخواهم به او توجه کنم؟
فریدون چو آگاه شد زین سخن
بدو تازه شد رنجهای کهن
هوش مصنوعی: فریدون که از این حرف باخبر شد، نگرانیش نسبت به مشکلات قدیمی دوباره زنده شد.
بخندید و گفت این سترگ پلید
سر از راه یزدان به یک سو کشید
هوش مصنوعی: او لبخند زد و گفت که این موجود بزرگ و بد، بر اثر اراده خداوند، به یک سمت منحرف شده است.
همانا که مردم ز ره دور کرد
دل من دگرباره رنجور کرد
هوش مصنوعی: مردم مرا از راه دور کردند و بار دیگر دلم را آزار دادند.
بدان بدکنش بر مباد آفرین
تهی باد از آن دیو روی زمین
هوش مصنوعی: بدان که آدم بدی در دنیا وجود ندارد که بر او آفرین بگوید. زمین از وجود چنین دیوی خالی است.
هرآن کس که آگاهی از کوش یافت
که از شاه و فرمان او سر بتافت
هوش مصنوعی: هر کسی که دانایی و درک خوبی پیدا کرده، متوجه میشود که باید از دستور و حکم پادشاه سرپیچی کند.
ز ضحاکیان و ز بدگوهران
به درگاه او شد سپاهی گران
هوش مصنوعی: از میان افرادی که نیکو نیستند و از قدرتمندان ظالم، گروهی بزرگ به درگاه او آمدهاند.
چنان پیش او لشکر انبوه شد
که دشت و در باختر کوه شد
هوش مصنوعی: چنانکه پیش او جمعیتی فراوان شکل گرفت که تمام دشتها و درهها را در سمت غرب کوه پوشاند.