گنجور

بخش ۲۳۱ - داد خواستن مردمان از دست کوش، شاه چین

چنان بود یک روز کز مرز چین
ز فرزانه پنجاه مرد گزین
خروشان به درگاه شاه آمدند
ستمدیدگان دادخواه آمدند
که زنهار، شاها، به فریادرس
که جز تو نداریم فریادرس
جهان پاک کردی ز ضحاکیان
به نیروی یزدان و فرّ کیان
ز داد تو آباد شد هند و روم
نمانده ست ویران یک انگشت بوم
زمین را تو آباد کردی به گرز
تو کردی به هر جای تابنده برز
ز تیغ تو پنهان ستم در جهان
ز داد تو بدخواه یکسر نهان
جهان اندر آسانی و ما به رنج
نه فرزند ماند و نه کاخ و نه گنج
گرازی نشسته ست بر تخت چین
به رنج اندر از دست او آن زمین
درم دارِ آن مرز درویش گشت
ستمکار و بدخو و بدکیش گشت
نخواند همی خویشتن جز خدای
تو مپسند از وی شه پاکرای

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنان بود یک روز کز مرز چین
ز فرزانه پنجاه مرد گزین
هوش مصنوعی: روزی گزارشی به این صورت بود که از سرزمین چین، پنجاه مرد باهوش و شایسته انتخاب شدند.
خروشان به درگاه شاه آمدند
ستمدیدگان دادخواه آمدند
هوش مصنوعی: ستمدیدگان که در پی عدالت هستند، به دربار شاه آمدند و با صدای بلند درخواست کمک کردند.
که زنهار، شاها، به فریادرس
که جز تو نداریم فریادرس
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ای پادشاه، لطفاً به ما کمک کن، چون ما هیچ کسی جز تو برای نجات و یاری نداریم.
جهان پاک کردی ز ضحاکیان
به نیروی یزدان و فرّ کیان
هوش مصنوعی: تو به کمک نیروی خدایی و عظمت شاهان، دنیا را از ظلم و فساد ضحاکیان پاک کردی.
ز داد تو آباد شد هند و روم
نمانده ست ویران یک انگشت بوم
هوش مصنوعی: از انصاف و داد تو، هند و روم رونق گرفته‌اند و هیچ قسمتی از زمین و زمان ویران نمانده است.
زمین را تو آباد کردی به گرز
تو کردی به هر جای تابنده برز
هوش مصنوعی: تو با قدرت و نیرویی که داری، زمین را سرسبز و آباد کرده‌ای و هر گوشه‌اش را به جایی درخشان و پربار تبدیل کرده‌ای.
ز تیغ تو پنهان ستم در جهان
ز داد تو بدخواه یکسر نهان
هوش مصنوعی: با تیغ تو، ستم در دنیا پنهان شده و دشمنان تو به کلی در خفا به سر می‌برند.
جهان اندر آسانی و ما به رنج
نه فرزند ماند و نه کاخ و نه گنج
هوش مصنوعی: جهان در آرامش و راحتی سپری می‌شود، اما ما در درد و رنج به سر می‌بریم؛ نه فرزندی از ما باقی می‌ماند، نه کاخی و نه گنجی.
گرازی نشسته ست بر تخت چین
به رنج اندر از دست او آن زمین
هوش مصنوعی: یک خوک بر تخت سلطنت چین نشسته و مردم آن سرزمین به خاطر او در رنج و زحمت هستند.
درم دارِ آن مرز درویش گشت
ستمکار و بدخو و بدکیش گشت
هوش مصنوعی: در آن مرز، دروایش، به ستمکار و بدسرشت تبدیل شد و صفات زشت به خود گرفت.
نخواند همی خویشتن جز خدای
تو مپسند از وی شه پاکرای
هوش مصنوعی: تنها به خداوند اعتماد کن و خودت را مورد قضاوت نگذار؛ زیرا جز او هیچ چیز و هیچ کس ارزش پسندیدن ندارد.