گنجور

بخش ۱۷۶ - پیمان ستدن فرستاده ی طیهور از کوش

ز دریا چو بر شد فرستاده مرد
همان گه ز پیش وی آهنگ کرد
بیامد همه کوش را بازگفت
دل کوش مانند گل برشکفت
مر او را نهانی بسی چیز داد
در نیکبختی بر او برگشاد
چو روز آمد آن مرد رنجور را
فرستاده ی شاه طیهور را
بیاورد و بر کرسی زر نشاند
بخوبی فراوان سخنها براند
فرستاده از هول رخسار او
وزآن هیبت زشت و دیدار او
نه کرد آفرین و نه بردش نماز
چو شوریده ای پیش او شد فراز
فراوانْش بنواخت دارای چین
چو ایمن شد از شاه، کرد آفرین
پس آن نامه در پیش تختش نهاد
چو نوشان سرِ نامه را برگشاد
سراسر همه مردمی بود و مهر
دلش گشت شادان، برافروخت چهر
مر او را گرامی همی داشتند
زمانیش بی بزم نگذاشتند
سوم روز فرمود تا رفت پیش
سخن گفت با او ز اندازه بیش
وزآن پس بدو گفت فرمان شاه
بجای آر و آن گاه بردار راه
مگر شاه را، گفت، باشد گران
مرا گر دهد دست پیش سران
بدان سان که سوگند طیهور خورد
خورَد شاه و از من نباشدش درد
فرستاده را داد شه، دست راست
ببستش به سوگند از آن سان که خواست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز دریا چو بر شد فرستاده مرد
همان گه ز پیش وی آهنگ کرد
هوش مصنوعی: وقتی که فرستاده مرد از دریا خارج شد، همان لحظه او نیز به سمت او حرکت کرد.
بیامد همه کوش را بازگفت
دل کوش مانند گل برشکفت
هوش مصنوعی: همه تلاش‌ها و زحمات خود را دوباره بیان کرد و دل نیز مانند گلی شکفت و باز شد.
مر او را نهانی بسی چیز داد
در نیکبختی بر او برگشاد
هوش مصنوعی: او را به صورت پنهانی چیزهای زیادی عطا کرد و در زمینه خوشبختی دریچه‌های جدیدی به رویش گشود.
چو روز آمد آن مرد رنجور را
فرستاده ی شاه طیهور را
هوش مصنوعی: وقتی روز شد، پیام‌آور شاه، آن مرد بیمار را فرستاد.
بیاورد و بر کرسی زر نشاند
بخوبی فراوان سخنها براند
هوش مصنوعی: او را آورد و بر صندلی طلایی نشاند و به خوبی سخنان زیادی را بیان کرد.
فرستاده از هول رخسار او
وزآن هیبت زشت و دیدار او
هوش مصنوعی: فرستاده‌ای از ترس چهره او و از آن خشم و زشتی که در نگاهش است.
نه کرد آفرین و نه بردش نماز
چو شوریده ای پیش او شد فراز
هوش مصنوعی: نه کسی او را ستایش کرد و نه برایش نماز گزارده شد، مانند دیوانه‌ای که در پیش او ایستاد و به او توجه کرد.
فراوانْش بنواخت دارای چین
چو ایمن شد از شاه، کرد آفرین
هوش مصنوعی: پس از اینکه او به آرامش و امنیت رسید و از خطرات پادشاه در امان ماند، موفقیت و خوشی‌اش را ستایش کرد.
پس آن نامه در پیش تختش نهاد
چو نوشان سرِ نامه را برگشاد
هوش مصنوعی: سپس آن نامه را در برابر تختش قرار داد و زمانی که سر نامه را باز کرد، مانند نوشیدن آب شیرین بود.
سراسر همه مردمی بود و مهر
دلش گشت شادان، برافروخت چهر
هوش مصنوعی: تمام مردم در اطراف او بودند و محبت او باعث شد که دلش شاد شود و چهره‌اش نورانی و درخشان گردید.
مر او را گرامی همی داشتند
زمانیش بی بزم نگذاشتند
هوش مصنوعی: او را به شدت ارج می‌نهادند و هرگز اجازه نمی‌دادند که بدون جشن و سرور بگذرانند.
سوم روز فرمود تا رفت پیش
سخن گفت با او ز اندازه بیش
هوش مصنوعی: در روز سوم، دستور داد تا پیش او برود و درباره مقدار و اندازه صحبت کند.
وزآن پس بدو گفت فرمان شاه
بجای آر و آن گاه بردار راه
هوش مصنوعی: سپس به او گفت که فرمان شاه را به جا بیاور و بعد راهت را در پیش بگیر.
مگر شاه را، گفت، باشد گران
مرا گر دهد دست پیش سران
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که شاه به من اهمیت بدهد، حتی اگر دستش را به سوی بزرگان دراز کند؟
بدان سان که سوگند طیهور خورد
خورَد شاه و از من نباشدش درد
هوش مصنوعی: به گونه‌ای که پرنده به دست خوراک می‌افتد، پادشاه هم به حرف و وعده‌هایی که داده است، عمل می‌کند و من هیچ دردی از این موضوع ندارم.
فرستاده را داد شه، دست راست
ببستش به سوگند از آن سان که خواست
هوش مصنوعی: فرستاده را شاه عالی مقام کرد و با دست راست، او را به سوگند سختی بست، همان‌طور که خود خواسته بود.