گنجور

بخش ۱۵ - صلح و باجگزاری مانوش

به یک هفته آمد به روم آن نوند
چو از نامه بگشاد مانوش بند
بخواند و فگند آستین بر زمین
نهاد از بر آستین بر جبین
همی گفت کای کردگار سپهر
تو افگندی اندر دل شاه مهر
تو کردی مر او را بدین مایه رام
وگرنه براندی بدین مرزکام
وز آن پس چو دستورش اندر رسید
همه باز گفت آنچه گفت و شنید
به دستور فرمود تا کرد ساز
به یک ماه گِرد آمد آن ساو و باز
بسی چیز دیگر بر آن برفزود
غلامان و اسبان چنان کِم شنود
گزین کرد سی تن ز گردان شهر
کسی را که بود از بزرگیش بهر
فرستادشان تا بر آرد به راه
که باشید یکسر نوا نزد شاه
چو سرکش بر شاه ایران رسید
به رومی بر او آفرین گسترید
بر شاه بگذاشت آن خواسته
غلامان و اسبان آراسته
از آن شاد شد شاه پیروز بخت
همان گه ز طرطوس بربست رخت
به نیرنگ چون بستد آن ساو و باز
به بغداد شد شاه نیرنگ ساز
نشست از بر تخت با کام، کی
بینداخت رنج و بر افراخت می
به شاهان شد اندیشه از کار او
ولیکن نه آگه ز کردار او
دل هر کس از شاه ترسنده گشت
به تن هر کسی شاه را بنده گشت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به یک هفته آمد به روم آن نوند
چو از نامه بگشاد مانوش بند
هوش مصنوعی: در عرض یک هفته، آن شخص به روم آمد و هنگامی که نامه را باز کرد، به آرامش و آسودگی رسید.
بخواند و فگند آستین بر زمین
نهاد از بر آستین بر جبین
هوش مصنوعی: او به خواندن مشغول شد و آستین خود را بر زمین گذاشت و پس از آن، آستینش را بر پیشانی نهاد.
همی گفت کای کردگار سپهر
تو افگندی اندر دل شاه مهر
هوش مصنوعی: او می‌گفت: ای پروردگار آسمان، تو عشق را در دل پادشاه قرار داده‌ای.
تو کردی مر او را بدین مایه رام
وگرنه براندی بدین مرزکام
هوش مصنوعی: تو او را به این اندازه آماده و رام کردی وگرنه این توانایی را نداشت که به این جایگاه برسد.
وز آن پس چو دستورش اندر رسید
همه باز گفت آنچه گفت و شنید
هوش مصنوعی: پس از آن، زمانی که دستور او به دستش رسید، همه چیزهایی را که گفته و شنیده بود، دوباره بیان کرد.
به دستور فرمود تا کرد ساز
به یک ماه گِرد آمد آن ساو و باز
هوش مصنوعی: به فرمان او، ساز را آماده کردند و در مدت یک ماه، آن موجود سیاه رنگ (ساو) بازگشت.
بسی چیز دیگر بر آن برفزود
غلامان و اسبان چنان کِم شنود
هوش مصنوعی: بسیاری از چیزهای دیگر به آن اضافه شد، به طوری که غلامان و اسبان به نرمی و آرامی از آن می‌گذشتند.
گزین کرد سی تن ز گردان شهر
کسی را که بود از بزرگیش بهر
هوش مصنوعی: سی نفر از افراد برجسته و با نفوذ شهر را انتخاب کرد کسی که به خاطر بزرگی و عظمتش مورد احترام بود.
فرستادشان تا بر آرد به راه
که باشید یکسر نوا نزد شاه
هوش مصنوعی: آنها را فرستادند تا برآیند و به شاه نوا و سرودی را پیشکش کنند.
چو سرکش بر شاه ایران رسید
به رومی بر او آفرین گسترید
هوش مصنوعی: وقتی سرکش به شاه ایران رسید، به رومیان بر او تبریک گفتند.
بر شاه بگذاشت آن خواسته
غلامان و اسبان آراسته
هوش مصنوعی: خواسته‌ها و آرزوهای غلامان و اسبان زینت‌دار را بر دوش شاه گذاشتند.
از آن شاد شد شاه پیروز بخت
همان گه ز طرطوس بربست رخت
هوش مصنوعی: شاه پیروز و خوشبخت در آن زمان که لباسش را از طرطوس برداشت، خوشحال شد.
به نیرنگ چون بستد آن ساو و باز
به بغداد شد شاه نیرنگ ساز
هوش مصنوعی: با حیله و نیرنگ، آن تبهکار موفق شد و دوباره به بغداد بازگشت، جایی که پادشاهی که خود نیرنگ را می‌سازد حضور دارد.
نشست از بر تخت با کام، کی
بینداخت رنج و بر افراخت می
هوش مصنوعی: او از تخت با آرامش و خوشحالی نشسته است، چه زمانی زحمت را کنار می‌گذارد و شراب را بالا می‌برد؟
به شاهان شد اندیشه از کار او
ولیکن نه آگه ز کردار او
هوش مصنوعی: شاهان درباره‌ی کار او فکر کردند، اما از رفتار او بی‌خبر بودند.
دل هر کس از شاه ترسنده گشت
به تن هر کسی شاه را بنده گشت
هوش مصنوعی: اگر دل کسی از ترس شاه به تپش بیفتد، در واقع آن شخص به شاه وابسته و بنده او می‌شود.