بخش ۱۱۷ - نامه ی آتبین به شاه طیهور
نویسنده را نامه فرمود و گفت
که با نیکمردان هنر باد جفت
بدین نامه، شاها تو رامش پذیر
که بر ما دگر گشت گردون پیر
فگنده همه دشت پر دشمن است
لب ژرف دریا سر بی تن است
یکی حمله آورد سالارِ کوش
که از نامداران رمانید هوش
بزد خشت سوزنده بر جوشنم
از آن بد نگهداشت یزدان تنم
سرش زخم کردم به یک زخم گرز
رمید از سپهدار یکباره برز
ز دیهیم چون روی برگاشت بخت
سپاهش چو ریزنده برگ درخت
ز پشت تگاور همی ریختند
نبودند صد تن که بگریختند
همه کشته گشتند در کارزار
دگر خسته و بسته بیچاره زار
سپه یافت چندان فزونی و ساز
که هرکس شد از خواسته بی نیاز
از این مایه ور گنج و بار و بنه
چو سالار پرمایه شد یک تنه
یکی بهره از هرچه در خورد شاه
فرستادم اینک بدان بارگاه
ز دریا من آهنگ کردم به چین
ببینم که چون است چندان زمین
یکی بر گرایم یلان را به جنگ
ببینم که پیشم که دارد درنگ
بخش ۱۱۶ - گذشتن آتبین از دریا در شب و شکست دادن چینیان: وز آن روی بر آتبین با سپاهبخش ۱۱۸ - لشکرکشی آتبین به چین و گرفتن شهر خمدان: چو کشتی روان شد، سپه برکشید
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نویسنده را نامه فرمود و گفت
که با نیکمردان هنر باد جفت
هوش مصنوعی: نویسنده را به نگارش نامهای مامور کرد و به او گفت که باید با شخصیتهای نیک و شایسته در ارتباط باشد.
بدین نامه، شاها تو رامش پذیر
که بر ما دگر گشت گردون پیر
هوش مصنوعی: در این نوشته، ای شاه، تو باید آرامش را بپذیری، زیرا دوران کهن بر ما تغییر کرده است.
فگنده همه دشت پر دشمن است
لب ژرف دریا سر بی تن است
هوش مصنوعی: در این دشت، همه جا پر از دشمنان است و در عمق دریا، مانند سر بدون بدن، وضعیت غمانگیزی حاکم است.
یکی حمله آورد سالارِ کوش
که از نامداران رمانید هوش
هوش مصنوعی: یکی از سرداران با تمام قدرت به ما حمله کرد؛ بهطوریکه نامآوران ما از ترس هوش و حواسشان را از دست دادند.
بزد خشت سوزنده بر جوشنم
از آن بد نگهداشت یزدان تنم
هوش مصنوعی: آتش آسیبزا را بر روی زرهام ریخت، اما از آن حفظ و نگهداری کرد یزدان ، تا بدنم آسیب نبیند.
سرش زخم کردم به یک زخم گرز
رمید از سپهدار یکباره برز
هوش مصنوعی: سرش را به یک زخم شدید زدم و با یک حرکت ناگهانی از سپهدار فرار کرد.
ز دیهیم چون روی برگاشت بخت
سپاهش چو ریزنده برگ درخت
هوش مصنوعی: زمانی که بخت از روی تو دور شود، مانند برگهای درخت که به زمین میریزند، سرنوشت و پشتیبانیات نیز از تو دور میشود.
ز پشت تگاور همی ریختند
نبودند صد تن که بگریختند
هوش مصنوعی: از پشت تگاور به آنها حمله میکردند و هیچکس به اندازه صد نفر نبود که فرار کند.
همه کشته گشتند در کارزار
دگر خسته و بسته بیچاره زار
هوش مصنوعی: همه در میدان نبرد به قتل رسیدند و دیگر خسته و بدحال و رنجور هستند.
سپه یافت چندان فزونی و ساز
که هرکس شد از خواسته بی نیاز
هوش مصنوعی: ارتش توانسته است به اندازه کافی نیرو و تجهیزات به دست آورد که هر شخصی از خواستههای خود بینیاز شود.
از این مایه ور گنج و بار و بنه
چو سالار پرمایه شد یک تنه
هوش مصنوعی: از این منبع بزرگ، ثروت و دارایی جمع شده است و مانند یک رهبر پرقدرت، همهچیز را به تنهایی در اختیار دارد.
یکی بهره از هرچه در خورد شاه
فرستادم اینک بدان بارگاه
هوش مصنوعی: من از هر آنچه که به شاه مربوط میشود، سهمی برای او فرستادم. حال به این بارگاه نگاه کن.
ز دریا من آهنگ کردم به چین
ببینم که چون است چندان زمین
هوش مصنوعی: از دریا به سوی چین حرکت کردم تا ببینم آنجا چه حال و هوایی دارد و زمینش چگونه است.
یکی بر گرایم یلان را به جنگ
ببینم که پیشم که دارد درنگ
هوش مصنوعی: اگر بخواهم یکی از سربازان دشمن را در میدان جنگ ببینم که در مقابل من ایستاده و در حال تردید است.