بخش ۱ - در شکر باری تعالی
تو را ای خردمند روشنروان
زبان کرد یزدان از اینسان روان
خرد داد و جان داد و پاکیزههوش
دل روشن و چشم بینای و گوش
که او را به پاکی ستایش کنی
شب و روز پیشش نیایش کنی
بیاموزی آن را که آگاه نیست
دلش را بدین بارگه راه نیست
چو دلها که بینی همه روشن است
بسا دل که در بند آهرمن است
شناسد خداوند خود را ستور
چرا بود باید دل و دیده کور
نگارندهٔ ماه و مهر و سپهر
چنان دان که پیداتر از ماه و مهر
از آن چت گمان آید او برتر است
وز آن کت نشان آید او دیگر است
نشان است هستیش را هرچه هست
چه بیننده چشم و چه گیرنده دست
چه باران و باد و چه ابر بهار
چه خندان گُل و لالهٔ جویبار
همه دیدنی آفریدهست و بس
ندید آفریننده را هیچکس
برین جهان هر زمان بر فزون
پدید آوریده ز کاف و ز نون
نه در آفرینش کسی یار او
نه رنجی مر او را ز کردار او
زمانی نبودهست بی او زمان
مکانآفرین است و او بیمکان
گُل و برگ گُل بین که خاشاک خشک
به بار آید و ناف آهو به مشک
نه بر بازی آورد ما را پدید
نه کرسی ز بهر نشست آفرید
جهان کرد او، بینیاز از جهان
نهان نیست کز بیم دشمن نهان
یکی آشکارا و نادیدنیست
نشانش شب تیره و روشنیست
ز تیره شبان، روز روشن کند
ز باران، رخ خاک گلشن کند
بهاران همه گل کند جویبار
خزان برف بندد همه کوهسار
ز هر دانه ده خوشه آرد برون
که هر خوشه صد دانه دارد فزون
ز سنگ آتش آرد چو از ابر آب
هم آب آرد از سنگ و برف از سحاب
ز باران صدف پر ز گوهر کند
چنان کز نی سبز شکّر کند
کند مایهور سنگ و خاشاک جوی
مر این را به رنگ و مر آن را به بوی
مر این سنگ را لعل و یاقوت نام
مر آن چوب را نام شد عود خام
طبایع پذیر و ستاره شناس
ز یزدان ندارند هرگز سپاس
طبایع چه داند همی نیک و بد
ستاره نداند روان و خرد
چه کار آید از زهره و از زحل
به دریا بود حوت و بر خوان حمل
تو را فلسفه سوی نیران کشید
به کام پلنگان و شیران کشید
مخار از بنه گردن اژدها
که گر دم زند زو نیابی رها
نبودهست هرگز که یزدان نبود
نباشد که نبوَد نشاید ستود
تو را با چرا و چگونه چهکار
مکن با خداوند خود کارزار
فزون آمد از باز، تیهو به رنگ
ولیکن مر او را ندادند چنگ
ز بلبل به تن زاغ برتر فزود
ولیکن چو بلبل نداند سرود
چه کار آمد از غرم پاکیزه رنگ
که باشد شکار هِزبر و پلنگ
تو را بیهنر، کشور و لشکر است
مرا باهنر، بخشش اندکتر است
جهانآفرین اینچنین آفرید
از آغاز گشت این شگفتی پدید
همه پنج روز است چون بنگریم
تن آسان و رنجور هم بگذریم
سبکبار بهتر به هر دو سرای
سبکبار بهتر پسندد خدای
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو را ای خردمند روشنروان
زبان کرد یزدان از اینسان روان
هوش مصنوعی: ای انسان خردمند و روشنینفس، خداوند تو را به این شکل زباندار کرده است.
خرد داد و جان داد و پاکیزههوش
دل روشن و چشم بینای و گوش
هوش مصنوعی: عقل و اندیشه و جان را به ما داده است و همچنین ذهنی پاک و دل روشن و چشمی دیدگار و گوشی شنوا.
که او را به پاکی ستایش کنی
شب و روز پیشش نیایش کنی
هوش مصنوعی: خدا را در طول شب و روز به خاطر پاکیاش ستایش کن و در برابرش دعا و نیایش داشته باش.
بیاموزی آن را که آگاه نیست
دلش را بدین بارگه راه نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی آگاه نیست و قلبش به حقیقتها راهی ندارد، باید به او آموزش دهی، زیرا بدون یادگیری نمیتواند در این مسیر قدم بگذارد.
چو دلها که بینی همه روشن است
بسا دل که در بند آهرمن است
هوش مصنوعی: زمانی که به دلها نگاه میکنی، میبینی همه آنها پر از نور و روشنایی هستند، اما در واقع، دلهای زیادی وجود دارند که تحت تاثیر نیروهای منفی و شیطانی قرار دارند.
شناسد خداوند خود را ستور
چرا بود باید دل و دیده کور
هوش مصنوعی: خداوند خود را میشناسد، اما چرا دل و چشم انسان باید ناآگاه و کور باشند؟
نگارندهٔ ماه و مهر و سپهر
چنان دان که پیداتر از ماه و مهر
هوش مصنوعی: نویسنده و خالق زیباییهای ماه و خورشید و آسمان را به خوبی بشناس، چرا که او از ماه و خورشید نمایانتر است.
از آن چت گمان آید او برتر است
وز آن کت نشان آید او دیگر است
هوش مصنوعی: از حرفهای او به نظر میرسد که او فردی برجسته است و از نشانههایش نیز میتوان فهمید که او با دیگران متفاوت است.
نشان است هستیش را هرچه هست
چه بیننده چشم و چه گیرنده دست
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، نشان دهنده ماهیت آن چیز است؛ چه کسی که میبیند و چه کسی که آن را لمس میکند.
چه باران و باد و چه ابر بهار
چه خندان گُل و لالهٔ جویبار
هوش مصنوعی: بهاره، باران و باد و ابر در حال آمدن هستند و گلها و لالهها در کنار جویبارها با شادی و سرزندگی در حال شکوفایی هستند.
همه دیدنی آفریدهست و بس
ندید آفریننده را هیچکس
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که ما میبینیم، ساخته شدهاند و هیچکس خالق آنها را هرگز ندیده است.
برین جهان هر زمان بر فزون
پدید آوریده ز کاف و ز نون
هوش مصنوعی: این دنیا هر لحظه در حال تغییر و افزایش است و هر چیزی از آغاز تا انجام، از یکی به دیگری میرسد.
نه در آفرینش کسی یار او
نه رنجی مر او را ز کردار او
هوش مصنوعی: در عالم آفرینش، هیچکس همدم و یاری برای او نیست و او از اعمالش هیچ رنجی نمیبرد.
زمانی نبودهست بی او زمان
مکانآفرین است و او بیمکان
هوش مصنوعی: زمانی بوده که وجود نداشته است و خالق زمان و مکان اوست، در حالی که خود او بدون مکان است.
گُل و برگ گُل بین که خاشاک خشک
به بار آید و ناف آهو به مشک
هوش مصنوعی: به تماشای زیباییهای گل و برگ آن بپردازید، زیرا در میان خشکیها و بیحالیها، زیبایی و عطر خاصی میتواند ظهور کند.
نه بر بازی آورد ما را پدید
نه کرسی ز بهر نشست آفرید
هوش مصنوعی: حیات و دنیا به گونهای نیست که ما را برای لذت و بازی ساخته باشد، و همچنین به خاطر راحتی و زندگی بهتر هم آن را خلق نکردهاند.
جهان کرد او، بینیاز از جهان
نهان نیست کز بیم دشمن نهان
هوش مصنوعی: دنیا را به گونهای آفرید که نیازمند به آن نیست و هیچ چیز پنهان از آن وجود ندارد، جز اینکه برای در امان ماندن از دشمن، گاهی باید در خفا قرار گیرد.
یکی آشکارا و نادیدنیست
نشانش شب تیره و روشنیست
هوش مصنوعی: یک چیز وجود دارد که به وضوح دیده نمیشود و نشانهاش در شب تاریک و روشنایی ظاهر است.
ز تیره شبان، روز روشن کند
ز باران، رخ خاک گلشن کند
هوش مصنوعی: از دل تاریکی شب، روز روشنی به وجود میآید و باران، خاک را به باغی زیبا و گلدار تبدیل میکند.
بهاران همه گل کند جویبار
خزان برف بندد همه کوهسار
هوش مصنوعی: بهار باعث میشود که همه گلها شکوفا شوند و در این فصل، جویبارها زنده و پرآب میشوند. همچنین در زمان خزان، برف بر روی کوهها قرار میگیرد و آنها را میپوشاند.
ز هر دانه ده خوشه آرد برون
که هر خوشه صد دانه دارد فزون
هوش مصنوعی: از هر دانه، ده خوشه تولید میشود که هر خوشه صد دانه بیشتر دارد.
ز سنگ آتش آرد چو از ابر آب
هم آب آرد از سنگ و برف از سحاب
هوش مصنوعی: از سنگ میتواند آتش به وجود بیاید، همانطور که از ابر، آب به دست میآید. همچنین، آب میتواند از سنگ و برف نیز سرچشمه بگیرد.
ز باران صدف پر ز گوهر کند
چنان کز نی سبز شکّر کند
هوش مصنوعی: از باران، صدف پر از مروارید میشود، مانند اینکه نی سبز، شکر تولید میکند.
کند مایهور سنگ و خاشاک جوی
مر این را به رنگ و مر آن را به بوی
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به این که مواد مختلفی مانند سنگ و خاشاک، هر یک ویژگیهای خاص خود را دارند. یکی ممکن است به خاطر ظاهرش جذاب باشد و دیگری به خاطر بویش. به طور کلی، هر چیز ویژگیهای منحصر به فردی دارد که آن را از دیگران متمایز میکند.
مر این سنگ را لعل و یاقوت نام
مر آن چوب را نام شد عود خام
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از تفاوتگذاری میان اشیاء و ارزشهای ظاهری اشاره دارد. در آن، سنگ معمولی با نامهای باارزشی همچون لعل و یاقوت نامگذاری میشود و چوب عادی نیز به عود بدل میشود. این بیانگر آن است که برخی اشیا علیرغم ظاهر ساده و بیارزش، میتوانند به چیزهای ارزشمندی تبدیل شوند یا با عناوین زیبایی شناخته شوند.
طبایع پذیر و ستاره شناس
ز یزدان ندارند هرگز سپاس
هوش مصنوعی: افرادی که طبعها و ویژگیهای انسانی را درک میکنند و به علم نجوم مشغولاند، هرگز از خداوند سپاسگزاری نمیکنند.
طبایع چه داند همی نیک و بد
ستاره نداند روان و خرد
هوش مصنوعی: طبیعتها از خوبی و بدی آگاهی ندارند؛ تنها ستارهها و عقل و روح هستند که به این مسائل پی میبرند.
چه کار آید از زهره و از زحل
به دریا بود حوت و بر خوان حمل
هوش مصنوعی: این بیان به این معناست که تأثیرات و ویژگیهای سیارات مانند زهره و زحل در مقایسه با عمق و وسعت دریا (که مرتبط با ماهیها و زندگی دریا است) بیمعنا و ناچیز میباشد. به عبارت دیگر، بعضی از موارد و عوامل در زندگی، حتی اگر مهم به نظر برسند، در برابر عظمت و گستردگی برخی دیگر از پدیدهها کماهمیتتر هستند.
تو را فلسفه سوی نیران کشید
به کام پلنگان و شیران کشید
هوش مصنوعی: تو را فلسفه به سوی قدرت و عظمت کشاند، جایی که شیران و پلنگان حضور دارند.
مخار از بنه گردن اژدها
که گر دم زند زو نیابی رها
هوش مصنوعی: از چنگال اژدها رها نشو، زیرا اگر به آن نزدیک شوی، هیچ راه فراری برایت نمانده است.
نبودهست هرگز که یزدان نبود
نباشد که نبوَد نشاید ستود
هوش مصنوعی: هرگز خداوندی وجود نداشته که نباشد و در آینده هم نخواهد بود که شایسته ستایش نباشد.
تو را با چرا و چگونه چهکار
مکن با خداوند خود کارزار
هوش مصنوعی: با مسائل بیمورد و جزئیات بیاهمیت خود را مشغول نکن، بلکه بر ارتباط با خالق و امور اصلی تمرکز داشته باش.
فزون آمد از باز، تیهو به رنگ
ولیکن مر او را ندادند چنگ
هوش مصنوعی: تیهو به رنگ و نشانش بیشتر از پرندگان دیگر شده است، اما همچنان کسی نتوانسته به او دست یابد.
ز بلبل به تن زاغ برتر فزود
ولیکن چو بلبل نداند سرود
هوش مصنوعی: ز بلبل زیباتر است، اما زاغ نمیداند چگونه بخواند.
چه کار آمد از غرم پاکیزه رنگ
که باشد شکار هِزبر و پلنگ
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چه فایدهای دارد که چیزی با ظاهری زیبا و پاکیزه باشد، اگر در عمل به درد نمیخورد و نمیتواند شکارچیان ماهر و قوی را به چالش بکشاند. به عبارت دیگر، زیبایی و ظاهری خوب اگر همراه با کارایی و قابلیت نباشد، ارزشی نخواهد داشت.
تو را بیهنر، کشور و لشکر است
مرا باهنر، بخشش اندکتر است
هوش مصنوعی: تو بیمهارت هستی و برایت کشوری و لشکری وجود دارد، اما من با استعداد هستم و بخشش و عطای من کمتر از آن است.
جهانآفرین اینچنین آفرید
از آغاز گشت این شگفتی پدید
هوش مصنوعی: خالق جهان اینگونه از ابتدا آن را آفرید و به این ترتیب شگفتیها به وجود آمدند.
همه پنج روز است چون بنگریم
تن آسان و رنجور هم بگذریم
هوش مصنوعی: هر روز به ما نشان میدهد که زندگی میتواند ساده و بیدغدغه باشد، ولی در عین حال، لحظاتی از رنج و سختی نیز وجود دارد که باید از آنها عبور کنیم.
سبکبار بهتر به هر دو سرای
سبکبار بهتر پسندد خدای
هوش مصنوعی: کسی که آزاد و بیوزن زندگی میکند، دلش به هر دو دنیا راضیتر است و این نوع زندگی مورد پسند خداوند قرار میگیرد.
حاشیه ها
1400/08/18 13:11
بیژن آزاد
بیت 29/ 31 تورا فلسفه سوی نیران کشید به کام پلنگان و شیران کشید
تورا با چرا و چگونه چه کار مکن با خداوند خود کار زار
این دو بیت نماینده مخالفت شاعر با فلسفه است و سر نخی است برای شناخت بیشتر شاعر.
1401/10/31 21:12
المیرا عسگری
بنظرم خوبه واقعا شاعر قهاریه