گنجور

شمارهٔ ۱ - در انتقاد از اوضاع کشور

داش غلم مرگ تو حظ کردم از اشعار تو من
متلذذ شدم از لذت گفتار تو من
آفرین گفتم بر طبع گهربار تو من
بخدا مات شدم در تو و در کار تو من
وصف مرکز را کس مثل تو بی پرده نگفت
رفته و دیده و سنجیده و پی برده نگفت
هر چه در نمره ده بود منزه دیدم
گر تو یک حسن در او دیدی من ده دیدم

قابل محمدت و در خور به به دیدم
هیچ یک از نمرات تو چنین خوب نبود
یک فرازی که در او باشد معیوب نبود
غیر تو پیش کسی این همه اخبار کجاست
اگر اخبار بود جرأت اظهار کجاست

پنطیند آن دگران، لوطی پادار کجاست
آفرین ها به ثبات و به وفاداری تو
پر و پا قرصی و رک گویی و پاداری تو
که گمان داشت که این شور به پا خواهد شد
هر چه دزد است ز نظمیه رها خواهد شد

دور ظلمت بدل از دور ضیا خواهد شد
مملکت باز همان آش و همان کاسه شود
لعل ما سنگ شود لؤلؤ ما ماسه شود
این رئیس الوزرا قابل فراشی نیست
لایق آن که تو دل بسته او باشی نیست

همتش جز پی اخاذی و کلاشی نیست
گر جهان را بسپاریش جهان را بخورد
ور وطن لقمه نانی شود آن را بخورد
از بیانات رئیس الوزرا با دو سه تن
کرده یک رنده تآتری و فرستاده به من

من هم الساعه دهم شرح بر ابناء وطن
تا بدانند چه نیکو امنایی دارند
چه وطن خواه رئیس الوزرایی دارند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داش غلم مرگ تو حظ کردم از اشعار تو من
متلذذ شدم از لذت گفتار تو من
هوش مصنوعی: من از شعرها و سخن‌های تو لذت بردم و از مرگت حس خوبی به من دست داد.
آفرین گفتم بر طبع گهربار تو من
بخدا مات شدم در تو و در کار تو من
هوش مصنوعی: من به الطاف و ویژگی‌های برجسته تو آفرین می‌گویم، و به خدا قسم، در مواجهه با تو و کارهایت حیران و شگفت‌زده شدم.
وصف مرکز را کس مثل تو بی پرده نگفت
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند تو به روشنی و بدون ابهام در مورد مرکز صحبت نکرده است.
رفته و دیده و سنجیده و پی برده نگفت
هوش مصنوعی: کسی که رفته و تجربه کرده، همه‌چیز را سنجیده و درک کرده، ولی چیزی نگفته است.
هر چه در نمره ده بود منزه دیدم
گر تو یک حسن در او دیدی من ده دیدم
هوش مصنوعی: من هر چیزی را که در نمره‌سنجی وجود داشت، پاک و بی‌عیب یافتم. اگر تو تنها یک خوبی در آن دیدی، من به‌جای آن ده خوبی دیدم.
نظم تو متقن و نثر تو موجه دیدم
هوش مصنوعی: من به نظم تو ارزشمند و نثر تو معتبر نگاه می‌کنم.
قابل محمدت و در خور به به دیدم
هوش مصنوعی: من تو را در جایگاهی می‌بینم که شایسته‌ات است و ارزش بالایی داری.
هیچ یک از نمرات تو چنین خوب نبود
هوش مصنوعی: هیچ یک از نمرات تو به این خوبی نبود.
یک فرازی که در او باشد معیوب نبود
هوش مصنوعی: هر قسمت یا مرحله‌ای که در آن نقصی وجود نداشته باشد، می‌تواند به خوبی و بدون ایراد باشد.
غیر تو پیش کسی این همه اخبار کجاست
اگر اخبار بود جرأت اظهار کجاست
هوش مصنوعی: اگر غیر از تو کسی از این اخبار و اطلاعات داشت، پس چرا هیچ‌کس جرأت نمی‌کند آن‌ها را بیان کند؟
آنکه لوطی گریت را کند انکار کجاست
هوش مصنوعی: کسی که بتواند ارج و مقام یک انسان بزرگوار را نادیده بگیرد، کجاست؟
پنطیند آن دگران، لوطی پادار کجاست
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که در میان دیگران، شخص خاصی با ویژگی‌های خاص خود وجود دارد که قابل توجه است. این فرد به نوعی متمایز و برجسته است و از دیگران فراتر است.
آفرین ها به ثبات و به وفاداری تو
هوش مصنوعی: به تو به خاطر استقامت و وفاداری‌ات تبریک می‌گویم.
پر و پا قرصی و رک گویی و پاداری تو
هوش مصنوعی: تو آدمی هستی با اراده و سخن رانی صریح که پایدار و استوار هستی.
که گمان داشت که این شور به پا خواهد شد
هر چه دزد است ز نظمیه رها خواهد شد
هوش مصنوعی: کسی که فکر می‌کرد این هیاهو و آشفتگی باعث می‌شود که همه دزدها از چنگال پلیس فرار کنند و آزاد شوند.
دزد کت بسته رئیس الوزرا خواهد شد
هوش مصنوعی: افرادی که به کارهای نادرست مشغول هستند، ممکن است به مقام‌های بالایی برسند.
دور ظلمت بدل از دور ضیا خواهد شد
هوش مصنوعی: زمانی خواهد رسید که تاریکی جایگزین نور خواهد شد.
مملکت باز همان آش و همان کاسه شود
هوش مصنوعی: کشور دوباره به وضعیت قبلی خود برمی‌گردد و تغییر خاصی در آن ایجاد نخواهد شد.
لعل ما سنگ شود لؤلؤ ما ماسه شود
هوش مصنوعی: اگر سنگی به لعل تبدیل شود، یا مرواریدی به ماسه تغییر کند، نشان‌دهنده این است که ارزش‌ها و زیبایی‌ها ممکن است دچار تغییر شوند و آنچه که روزی ارزشمند بود، ممکن است به چیز بی‌ارزشی تبدیل شود.
این رئیس الوزرا قابل فراشی نیست
لایق آن که تو دل بسته او باشی نیست
هوش مصنوعی: این مقام عالی‌رتبه به اندازه‌ای ارزش ندارد که تو بخواهی به او دل ببندی یا برایش احساسی داشته باشی.
در بساطش بجز از مرتشی و راشی نیست
هوش مصنوعی: در آنجا تنها افرادی که رشوه می‌گیرند و رشوه می‌دهند، وجود دارند.
همتش جز پی اخاذی و کلاشی نیست
هوش مصنوعی: او تنها به دنبال فریب‌کاری و گرفتن مال دیگران است.
گر جهان را بسپاریش جهان را بخورد
هوش مصنوعی: اگر دنیا را به او بسپاری، خودش آن را تصاحب می‌کند.
ور وطن لقمه نانی شود آن را بخورد
هوش مصنوعی: اگر آن وطن لقمه‌ای نان شود، آن را خواهد خورد.
از بیانات رئیس الوزرا با دو سه تن
کرده یک رنده تآتری و فرستاده به من
هوش مصنوعی: رئیس الوزرا چند جمله‌ای را با دو یا سه نفر صحبت کرده و آن را به شکل نمایشی تنظیم کرده و برای من فرستاده است.
که کند دیدۀ ابناء وطن را روشن
هوش مصنوعی: که باعث می‌شود چشمان مردم سرزمینم روشن شود.
من هم الساعه دهم شرح بر ابناء وطن
هوش مصنوعی: من همین حالا توضیحاتی درباره هم‌وطنانم ارائه می‌کنم.
تا بدانند چه نیکو امنایی دارند
هوش مصنوعی: تا بفهمند که چه نگهبان خوبی دارند.
چه وطن خواه رئیس الوزرایی دارند
هوش مصنوعی: برخی از افراد ممکن است به مقام‌ها و مقام‌داران خود به خاطر منافع شخصی یا سیاسی وابسته باشند.