گنجور

بخش ۱

شنیدم من که عارف جانم آمد
رفیقِ سابقِ طهرانم آمد
شدم خوشوقت و جانی تازه کردم
نشاط و وَجدِ بی‌اندازه کردم
به نوکرها سپردم تا بدانند
که گر عارف رسد از در نرانند
نگویند این جَنابِ مولوی کیست
فُلانی با چنین شخص آشنا نیست
نهادم در اطاقش تختِ خوابی
چراغی، حوله ای، صابونی، آبی
عرق‌هایی که با دقّت کشیدم
به دستِ خود دَرونِ گنجه چیدم
مهیّا کردمش قِرطاس و خامه
برایِ رفتنِ حمّام جامه
فراوان جوجه و تیهو خریدم
دوتایی احتیاطاً سر بریدم
نشستم منتظر کز در در آید
ز دیدارش مرا شادان نماید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم من که عارف جانم آمد
رفیقِ سابقِ طهرانم آمد
هوش مصنوعی: من شنیدم که دوست قدیمیِ من، عارف، به تهران آمده است.
شدم خوشوقت و جانی تازه کردم
نشاط و وَجدِ بی‌اندازه کردم
هوش مصنوعی: حس شادی و خوشبختی به من دست داد و انرژی تازه‌ای به زندگی‌ام بخشیدم و احساس سرزندگی و سرخوشی غیرقابل‌تصوری کردم.
به نوکرها سپردم تا بدانند
که گر عارف رسد از در نرانند
هوش مصنوعی: به خدمتکاران گفتم تا بفهمند که اگر عارفی به درب برسد، او را دور نرانند.
نگویند این جَنابِ مولوی کیست
فُلانی با چنین شخص آشنا نیست
هوش مصنوعی: نگویید این آقای مولوی کیست، زیرا کسی به این شخص آشنا نیست.
نهادم در اطاقش تختِ خوابی
چراغی، حوله ای، صابونی، آبی
هوش مصنوعی: در اتاق او یک تخت خواب گذاشتم، همراه با چراغی، حوله‌ای و صابونی آبی.
عرق‌هایی که با دقّت کشیدم
به دستِ خود دَرونِ گنجه چیدم
هوش مصنوعی: من عرق‌هایی که با دقت تهیه کردم را به دست خودم درون گنجه قرار دادم.
مهیّا کردمش قِرطاس و خامه
برایِ رفتنِ حمّام جامه
هوش مصنوعی: من برای رفتن به حمام قلم و کاغذی آماده کردم.
فراوان جوجه و تیهو خریدم
دوتایی احتیاطاً سر بریدم
هوش مصنوعی: من تعداد زیادی جوجه و تیهو خریدم و به منظور احتیاط، دو تا از آن‌ها را هم سر بُریدم.
نشستم منتظر کز در در آید
ز دیدارش مرا شادان نماید
هوش مصنوعی: نشستم تا او از در بیاید و من را خوشحال کند.

حاشیه ها

1401/08/31 16:10
هیچ

پس از انقلاب مشروطه، هیچ منظومه‌ای به شهرت و محبوبیت عارف‌نامه نرسیده بود. پیش از آنکه به چاپ برسد، بیش‌از هزار نسخهٔ خطی از روی آن برداشته شده بود.

دیوانی که بنده از ایرج میرزا دارم چاپ اوایل دههٔ پنجاه هست و اینطور که گردآورندهٔ این کتاب توضیح داده، حتی تا آن زمان هم عارف نامه از شهرت بالایی برخوردار بوده است. 

‌دکتر محمد جعفر محجوب راجع به عارف‌نامه چنین می‌نویسد: این منظومه معروف ترین اثر ایرج میرزاست. دربارهٔ علت سرودن آن روایت های گوناگونی که همه به یک نتیجه <<رنجش شاعر از عارف قزوینی و اقدام او به سرودن این منظومه>> منتهی می‌شود درافواه وجود دارد.

ایرج به علت سوابقی که در تهران با عارف داشته منتظر بوده است که عارف در سفر مشهد به منزل او وارد شود. اما عارف که چندان معاشرتی نبود و اخلاقی خاص داشت به مرکز ژاندارمری در "باغ خونی" می‌رود و در آنجا منزل می‌کند. ایرج ناچار به عزم دیدار او بیرون می‌آید و سراغ عارف را می‌گیرد. بدو می‌گویند عارف مشغول سرپرستی آرایش تالاری است که باید در آن کنسرت دهد. ایرج بدان‌جا روی می‌نهد و چون عارف را می‌بیند، آغوش می‌گشاید و به سوی او می‌رود تا او را در برگیرد و چنان که رسم دوستان از راه رسیده است ببوسد. اما عارف که ظاهراً بر اثر گرفتاری‌های مربوط به آرایش صحنه خُلق خوشی نداشته است، با او به سردی برخورد می‌کند و به اظهار محبت ایرج چنان جواب می‌دهد که گویی وی را از خود رانده است!

ایرج از این رفتار عارف می‌رنجد و به منزل باز می‌گردد و نخست در نظر داشته است که مثنوی‌ای کوتاه‌تر از آنچه در دست است در هجو وی بسراید.

ظاهرا عارف نیز از رفتار خود پشیمان می‌شود و روز های بعد، از ایرج وقت ملاقات می‌خواهد؛ اما دیگر دیر شده و ایرج تصمیم خود را گرفته بود...

چنان که از مطالعهٔ عارف‌نامه نیز می‌توان دریافت، این منظومه یک‌جا و در مدتی کوتاه سروده نشده و پیداست که شاعر قسمت‌هایی از آن را بعد بدان افزوده است. شاعر هر هفته قسمتی از این منظومه را می‌سرود و در محافل ادبی مشهد برای یاران ادب دوست و شعر شناس خود می‌خواند و نسخه‌ای از آن نیز به تهران فرستاد( یا دوستان وی می‌فرستادند) و در نتیجه این منظومه پیش‌از پایان یافتن در بین اهل فضل و ادب شهرت و توفیق فراوان یافت و دوستان ایرج او را به تکمیل آن تشویق کردند و شاعر در نتیجهٔ همین ترغیب‌ها اندک اندک حکایت‌ها و مطالب مختلف سیاسی، انتقادی و اجتماعی را بدان افزود و "عارف نامه" به صورت فعلی درآمد. 

1402/12/01 14:03
محمد تدینی

جلایرنامه قائم مقام 

 شعر نیز همچون نثر، ابزار دست و اسلحه نبرد قائم‌مقام فراهانی بوده است. قائم‌مقام در شعر نیز مهارتی داشته و از سبک خراسانی پیروی می کرده است. از یادمان های شناخته شده او مثنوی «جلایر نامه» که از زبان جلایر – یکی از نوکران اوست - که بعدها ایرج میرزا در عارف نامه خود از سبک سروده او پیروی می کند. 

1403/03/16 18:06
مهدی الهی

انصافا ایرج میرزا دانش شاعری خیلی بالایی داشته و از شاعران هم عصر خودش مثل اعتصامی و شهریار شعرهای عمیق تری سروده