گنجور

شمارهٔ ۸۹ - غمزه‌های خانم

با غمزاتی که تو خانم کنی
رخنه به دین و دل مردم کنی
جان به لب عاشق بیدل رسد
با غمزاتی که تو خانم کنی
دریا دریا به تو حسن اندر است
پرده برافکن که تلاطم کنی
غنچه به گلزار خموشی کند
تا تو گل‌اندام تکلم کنی
سرو ستادست مؤدب به جای
تا تو به رفتار تقدم کنی
من به تو اظهار تعشق کنم
تو ز من ابراز تألم کنی
از دگران بیشترم دار دوست
کز دگران پیشترم گم کنی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با غمزاتی که تو خانم کنی
رخنه به دین و دل مردم کنی
هوش مصنوعی: با نگاه‌ها و اشاره‌های تو، به دین و دل مردم آسیب می‌زنی و آنها را تحت تأثیر قرار می‌دهی.
جان به لب عاشق بیدل رسد
با غمزاتی که تو خانم کنی
هوش مصنوعی: عاشق بی‌دل به خاطر ناز و غمزه‌های تو به شدت تحت فشار و در عذاب است.
دریا دریا به تو حسن اندر است
پرده برافکن که تلاطم کنی
هوش مصنوعی: دریا دریا، زیبایی تو در آن نهفته است، پس پرده را کنار بزن و آغاز به حرکت کن.
غنچه به گلزار خموشی کند
تا تو گل‌اندام تکلم کنی
هوش مصنوعی: غنچه در باغ خاموشی می‌رود تا تو بتوانی با زیبایی‌ات سخن بگویی.
سرو ستادست مؤدب به جای
تا تو به رفتار تقدم کنی
هوش مصنوعی: درخت سرو با وقار و ادب ایستاده است، منتظر است تا تو رفتار مناسب‌تری داشته باشی و از او پیشی بگیری.
من به تو اظهار تعشق کنم
تو ز من ابراز تألم کنی
هوش مصنوعی: من عشق و علاقه‌ام را به تو نشان می‌دهam و تو هم ناراحتی و دل‌تنگی‌ات را به من نشان بدهی.
از دگران بیشترم دار دوست
کز دگران پیشترم گم کنی
هوش مصنوعی: من از دیگران بیشتر به دوست خود وابسته‌ام، چرا که امکان دارد دیگران مرا فراموش کنند یا از یاد ببرند.