ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ  ۵۹ - مزاح با یکی از دوستان

<div class="b" id="bn1"><div class="m1"><p>چند تو را گفتم ای کمال مخور کیر</p></div>
<div class="m2"><p>تا نشوی مبتلا به رنج بواسیر</p></div></div>
<div class="b" id="bn2"><div class="m1"><p>چون به جوانی تو پند من نشنیدی</p></div>
<div class="m2"><p>رنج بواسیر کش کنون که شدی پیر</p></div></div>
<div class="b" id="bn3"><div class="m1"><p>کیر بواسیر آورد، همه دانند</p></div>
<div class="m2"><p>درد گلو زاید از زیادی انجیر</p></div></div>
<div class="b" id="bn4"><div class="m1"><p>خرما افزون خوری خناق بگیری</p></div>
<div class="m2"><p>کیر ندارد به قدر خرما تاثیر؟!</p></div></div>

دیوان کامل ایرج میرزا - محمد جعفر محجوب - تصویر ۲۴۸

شمارهٔ  ۶۰ - در پشت کتابی که برای سردار عبدالعزیز خان جنرال قنسول افغان مقیم مشهد فرستاده نوشته است

چند تو را گفتم ای کمال مخور کیر
تا نشوی مبتلا به رنج بواسیر
چون به جوانی تو پند من نشنیدی
رنج بواسیر کش کنون که شدی پیر
کیر بواسیر آورد همه دانند
درد گلو زاید از زیادی انجیر
خرما افزون خوری خناق بگیری
کیر ندارد به قدر خرما تاثیر

شمارهٔ  ۵۸ - مادر

شمارهٔ  ۵۹ - مزاح با یکی از دوستان

چند تو را گفتم ای کمال مخور کیر

تا نشوی مبتلا به رنج بواسیر

چون به جوانی تو پند من نشنیدی

رنج بواسیر کش کنون که شدی پیر

کیر بواسیر آورد، همه دانند

درد گلو زاید از زیادی انجیر

خرما افزون خوری خناق بگیری

کیر ندارد به قدر خرما تاثیر؟!

شمارهٔ ۵۹ - مزاح با یکی از دوستان

اطلاعات