گنجور

شمارهٔ ۱ - مادّه تاریخ وفات جعفرقلی میرزا عَمِّ شاعر ۱۳۰۷ هق

هر که آمد در این جهان ناچار
رود از این جهان چه شَه چه گدا
یک جَهانِ دگر خدای آراست
که بُوَد نامِ آن جهانِ بقا
سویِ دارِ بَقا رَوَد هر کس
که بیامد در این سرایِ فنا
پورِ ایرج نَوادۀ خاقان
آن مَلِک زادۀ فرشته لَقا
من به او صِهر و او به من عَمّ بود
نه من او را نه او پدید مرا
زیست پنجاه و اَندر سال به دَهر
چون در این خاکدان ندید وفا
سویِ جَنَّت برفت با دلِ شاد
تا بماناد جاوادان آن جا
بهرِ تاریخِ فوتش ایرج گفت
رفت جعفرقُلی از این دنیا

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که آمد در این جهان ناچار
رود از این جهان چه شَه چه گدا
هوش مصنوعی: هر کسی که به این دنیا می‌آید، بالاخره باید از آن برود، فرقی نمی‌کند که او پادشاه باشد یا گدا.
یک جَهانِ دگر خدای آراست
که بُوَد نامِ آن جهانِ بقا
هوش مصنوعی: یک دنیای دیگر وجود دارد که خداوند آن را زیبا و کامل ساخته است و این دنیا به نام دنیا جاودان شناخته می‌شود.
سویِ دارِ بَقا رَوَد هر کس
که بیامد در این سرایِ فنا
هوش مصنوعی: هر کسی که به این دنیای زودگذر و فانی وارد شود، به سوی محل رهایی و جاودانگی می‌رود.
پورِ ایرج نَوادۀ خاقان
آن مَلِک زادۀ فرشته لَقا
هوش مصنوعی: فرزند ایرج، نواخته‌ای از فرمانروای آن پادشاهی که زاده‌ی فرشته‌ای زیباست.
من به او صِهر و او به من عَمّ بود
نه من او را نه او پدید مرا
هوش مصنوعی: من نسبت به او فامیل و نزدیک هستم و او هم برای من مانند یکی از بستگان است، اما هیچ‌یک از ما هرگز وجود دیگری را درک نکرده‌ایم.
زیست پنجاه و اَندر سال به دَهر
چون در این خاکدان ندید وفا
هوش مصنوعی: در میان این دنیای پر از مشکلات، به مدت پنجاه سال زندگی کردم، اما در این مدت وفا و صداقتی را در این روزگار پیدا نکردم.
سویِ جَنَّت برفت با دلِ شاد
تا بماناد جاوادان آن جا
هوش مصنوعی: به سمت بهشت رفت با دلی شاد تا بتواند در آنجا برای همیشه بماند.
بهرِ تاریخِ فوتش ایرج گفت
رفت جعفرقُلی از این دنیا
هوش مصنوعی: ایرج به مناسبت درگذشت جعفرقلی گفت که او از این دنیا رفته است.