شمارهٔ ۲۶ - امتحان خطّ و سخن
امیر کرد مرا امتحان به خطّ و سخن
به روزِ غُرّۀ شَوّال عیدِ روزه شکن
به پایمردیِ دانش من امتحان دادم
چنان که گفت امیرم که مرحبا اَحسَن
ز خطّ و شعر به هر کس غَرامتی برسد
از این سپس همه تاوانِ او به گردنِ من
دهم به پارسی و تازی امتحان که بسی
کشیدهام پی تحصیلِ این دو رنج و مِحَن
ندیده بالشِ راحت دوچار سال بُوَد
برای کسبِ هنر یک دقیقه پهلویِ من
کنون به جُثۀ من بنده با قبولِ امیر
گمان مدار به فضل و هنر بُوَد یک تن
به خورد و خواب نپرداختم که با خور و خواب
جوان نخواهد گشتن به قول مرد کهن
جوان چو رنج هنر را به خویش بپسندد
به راحتش برساناد خالقِ ذوالمنّ
کدام راحت زین خوبتر که همچو منی
همی سُراید در محضرِ امیر سخن
گشاده باشد و گویا بود به مدح امیر
به صد هزار ادب مر مرا زبان و دهن
خدایگانِ امیران مِهین امیر نظام
که اوست در همه فن همچو مردمِ یِکفَن
ز خویش دور کند سیم و زر تو پنداری
کفِ کریمش با سیم و زر بود دشمن
به عیدِ قربان تا سر بُرند قربانی
شکسته باد عدو را به حضرتش گردن
شمارهٔ ۲۵ - وسوسه: دیدم و گفتم نادیدهاش انگار کنمشمارهٔ ۲۷ - شکوه از چرخ و شکایت از مرگ پدر: شکوه بر چرخ برند از دشمن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امیر کرد مرا امتحان به خطّ و سخن
به روزِ غُرّۀ شَوّال عیدِ روزه شکن
هوش مصنوعی: امیر از من خواسته بود که در روز عید فطر، تواناییهایم را در نوشتن و صحبت کردن آزمایش کند.
به پایمردیِ دانش من امتحان دادم
چنان که گفت امیرم که مرحبا اَحسَن
هوش مصنوعی: با تلاش و استقامت در دانش خود، آزمونی را پشت سر گذاشتم که امیرم به من گفت: آفرین، عالی بود!
ز خطّ و شعر به هر کس غَرامتی برسد
از این سپس همه تاوانِ او به گردنِ من
هوش مصنوعی: هر کسی که از شعر و خط من سودی ببرد، بهای آن را فقط من باید بپردازم و همه مسئولیتها بر عهده من است.
دهم به پارسی و تازی امتحان که بسی
کشیدهام پی تحصیلِ این دو رنج و مِحَن
هوش مصنوعی: من به هر دو زبان فارسی و عربی امتحان میدهم، زیرا برای یادگیری این دو زبان سختیها و دشواریهای زیادی را تحمل کردهام.
ندیده بالشِ راحت دوچار سال بُوَد
برای کسبِ هنر یک دقیقه پهلویِ من
هوش مصنوعی: هرگز آسایش و راحتی را تجربه نکردهام؛ حتی برای یادگیری و به دست آوردن هنر، تنها یک دقیقه هم در کنار من نبوده است.
کنون به جُثۀ من بنده با قبولِ امیر
گمان مدار به فضل و هنر بُوَد یک تن
هوش مصنوعی: اکنون بر حسب جثه و قامت من، ای عزیز، فکر نکن که من به خاطر فضیلت و هنر خود مشهور و بزرگ هستم.
به خورد و خواب نپرداختم که با خور و خواب
جوان نخواهد گشتن به قول مرد کهن
هوش مصنوعی: من به خوردن و خوابیدن اهمیتی ندادم، چون جوانی با این امور به دست نمیآید، همانطور که یک پیر مرد گفته است.
جوان چو رنج هنر را به خویش بپسندد
به راحتش برساناد خالقِ ذوالمنّ
هوش مصنوعی: اگر جوانی سختی و تلاش برای یادگیری هنر را انتخاب کند، خداوند او را به آرامش و راحتی میرساند.
کدام راحت زین خوبتر که همچو منی
همی سُراید در محضرِ امیر سخن
هوش مصنوعی: کدام خوشی و آسایش از این بهتر است که کسی مثل من در محضر پادشاه شعر بگوید؟
گشاده باشد و گویا بود به مدح امیر
به صد هزار ادب مر مرا زبان و دهن
هوش مصنوعی: زبان و کلامم در توصیف و ستایش امیر، با صدها آداب و ادب، باز و گویا باشد.
خدایگانِ امیران مِهین امیر نظام
که اوست در همه فن همچو مردمِ یِکفَن
هوش مصنوعی: مدیران بزرگ و محترم، در حقیقت، آن کسی است که در تمام هنرها و صنایع مانند افراد الفَن است.
ز خویش دور کند سیم و زر تو پنداری
کفِ کریمش با سیم و زر بود دشمن
هوش مصنوعی: شخصی که ثروت و داراییهایش او را از خود واقعیاش دور میکند، در واقع به گمان خود، در دستان یک فرد ثروتمند به نابودی رفته است.
به عیدِ قربان تا سر بُرند قربانی
شکسته باد عدو را به حضرتش گردن
هوش مصنوعی: در روز عید قربانی، وقتی که قربانی را میبرند، دشمنان را شکست داده و از بین ببرند.

ایرج میرزا