شمارهٔ ۱ - من گرفتم تو نگیر
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
پاسخی به جناب ایرج میرزا!!!
زن که از طیف خَران نیست که بَرَد بار تو را
یا که از مُلکِ رعیّت که دَهَد باج تو را
یا بگیرد سرِ تو در بغل و ناز کِشد
چون تویی کودکِ دردانه دهد نان تو را
گر تو را نیست کُلاهی و کََکی اندر آن
یا به تنبانِِ تو نبوَد مگسی در جولان
بنِشین بر سرِ خوانی که تو خود گستردی
کم بکن شِکوه و کم گوی فلان و بهمان
زنِ تو، یارِ تو و همدم و هم کاسه ی توست
زنِ تو، همدل و همپایه و همخانه ی توست
دوست، یک شب برایت ز مِی و نِی گوید
زنِ تو تا به اَبَد همسر و هم سایه ی توست.
نازیلا رفیع زاده
در پاسخ به نازیلا خانوم:
اگر دلبستی بر زن رو به سر زن
ندیدم عاشق خوش عاقبت من
وفا در زن نبودش قد ارزن
وفا در گربه هست و نیست در زن
یکی از زن بوده پر خطر تر
که اسمش را نهادند نام دختر
یکی سعدی بگفته نکته ای پند
که پندش بهتر از هر گونه ای قند
"که زن ها اتش اند از ان بپرهیز
به خود بر اتش دوزخ مکن تیز"
اگر عاشق شوی حتما محال است
که از زن ها نیاید چوب بر دست
یکی عاشق اگر هست تو نشان ده
که از عشقش به زهرِ غم نخورده
اگر در پشت تو شد چوب چون تر
به از این است که در دل عشق دختر
مجتبی رزاق زاده
شعر شما بسیار زیبا بود گفتم منم یه چند بیت گفته باشم بمونه ازم یادگاری .
در هر دو جهان همچو زنان یار نباشد
بخشیده به ما جان و بدهکار نباشد
آن نقطه وصلند که به پرگار نباشد
در قوم زنان هیچ ستمکار نباشد
گفتند و شنیدیم جای انکار نباشد
یک چیز کم است یا که انگار نباشد
آتش که به پروانه عزادار نباشد
پروانه بران شعله سزاوار نباشد
دل بسته ان شو که جفا کار نباشد
هر بار هزار از تو طلب کار نباشد
گاو حسنی چاق و شتر خوار نباشد
با مغز تهی در دهنش مار نباشد
گفتند که زن محرم اسرار نباشد
رفتار پلشتان که به یکبار نباشد
سینگل شدگان را غم اغیار نباشد
مردی که بگیرد زنی هشیار نباشد
گفتیم حقایق به تو اصرار نباشد
چون کور و کری گوش بدهکار نباشد
محمد افشار
بسیار بسیار پندآمیز و کاربردی بود. سپاس
با احترام به همه ی بانو های ایران زمین حرفش کاملا درسته همونطوری که برای بانوها هم همین حرف درسته. یعنی اونا هم نباید اشتباه کنن و خام مردا بشن. منتها چون شاعر مرد بوده از زبان یک مرد مسئله ازدواج رو نقد کرده. پس به اصل حرف آقای ایرج میرزا نمیشه ایراد گرفت!
مرد یا زن بودن مهم نیست چون جنسیت بشر دست خودش نیست و اصلا جنسیت ملاک انسانیت نیست
چیزی که دست خوده بشر است رفتار و شخصیت و برخورد و دیدگاه و مسیر زندگی است که میتونه مثل «نام» مثل اسم تو باشه
میگیری چی میگم؟
اینایی که گفتم توضیحاتی بود برای اینکه بخوام یه جمله بگم 👇
« بِرند باش »
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت گردانندگان سایت پربار «گنجور»
مصراع آخر لنگ است. یکی دو واژه کم دارد. مثلاً میتواند این طور باشد:
«میدهد کاه و جو و یونجه به من جای پنیر»
یا چیزی مانند این
آفرین به دقت شما
البته من نتوانستم جای دیگری این شعر را پیدا کنم، و با در نظر گرفتن اشکالی هم که در مصراع آخر وجود دارد، در صحیح بودن انتساب آن به ایرج میرزا تردید ایجاد میشود. اگر شما این شعر را در منبع موثقی یافته باشید، قاعدتاً نباید اشکال عروضی در آن وجود داشته باشد. منتظر پاسخ هستم.
اصولاً کسی بر این کامنت ها نظارت میکند؟؟؟؟
قشقایی ها شاعری داشتند بنام محمد ابراهیم متخلص به میرزا ماذون که حدودا زمان احمد شاه قاجار در قید حیات بوده و وقتی همسرشون فوت می کنند شعری را مدح ایشون می سرایند که بخشی از آن را می نویسم :
تسبیحم ، طاعتم ، ایمانوم ، دینم....دلبرم ، شاعرم ، شوخ و شیرینم
نباتم ، شکرم ، گز انگبینم....تلخ اتدی ، هجرانونگ شربت آبومی
بی وفا ، باوفا ، عشوه فروشوم ...همسرم ، هم سرم ، سرم ، سر پوشوم
قراروم ، طاقتم ، توانوم ، توشوم.... غارت اتدینگ ، قرارومی ، تابومی
همشانم ، هم جنسیم ، همسر همدمم ....طبیبم ، درمانوم، دردم ، درد امم
گترن شادلوقوم ، آپاران غمم...آلدونگ آرامومی ، دوتدونگ خوابومی
خورشیدم ، قمرم ، رخشان سهیلم...نفسم ، جسدم ، هوسم ، میلم
همخوابوم ، همزانوم ، شیرینم ، لیلم...بادا وردینگ رونقمی ، آبومی
خوشوم سن ، فرحم سن ، دماغوم سن ... بهشتم سن ، کوثرم سن ، باغوم سن
پیالم سن ، شرابوم سن ، ساقوم سن...خوب دولیدی خالی قویدونگ قابومی
به همین نحو و با ابیات بیشتر که دیگر ادامه ندادم به مدح و ستایش همسرشون ادامه می دهند که به نوعی نشان از پاکی ذات زندگی عشایری را نیز با خود یدک می کشند
کسی که شعر مادر را اینچنین زیبا گفته همچین شعری هرگز نسروده وبنده دیوان ایرج چاپ ۱۳۰۷رادارم اصلأ چنین شعری ندارد.موفق باشید