بخش ۱۳۶ - خود را کنم سجودی ، دیر و حرم نمانده
خود را کنم سجودی ، دیر و حرم نمانده
این در عرب نمانده آن در عجم نمانده
در برگ لاله و گل آن رنگ و نم نمانده
در ناله های مرغان آن زیر و بم نمانده
در کارگاه گیتی نقش نوی نبینم
شاید که نقش دیگر اندر عدم نمانده
سیاره های گردون بی ذوق انقلابی
شاید که روز و شب را توفیق رم نمانده
بی منزل آرمیدند پا از طلب کشیدند
شاید که خاکیان را در سینه دم نمانده
یا در بیاض امکان یکبرگ ساده ئی نیست
یا خامهٔ قضا را تاب رقم نمانده
بخش ۱۳۵ - کم سخن غنچه که در پردهٔ دل رازی داشت: کم سخن غنچه که در پردهٔ دل رازی داشتبخش ۱۳۷ - آغاز گلشن راز جدید: به سواد دیدهٔ تو نظر آفریدهام من
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خود را کنم سجودی ، دیر و حرم نمانده
این در عرب نمانده آن در عجم نمانده
هوش مصنوعی: خودم را به سجده میافکنم، چون دیگر نه مکانی در کعبه مانده و نه در معابد غیرعرب.
در برگ لاله و گل آن رنگ و نم نمانده
در ناله های مرغان آن زیر و بم نمانده
هوش مصنوعی: دیگر در گل و لاله اثری از رنگ و زیبایی نیست و در صدای پرندگان هم هیچ نشانهای از شادی یا نغمههای دلنواز باقی نمانده است.
در کارگاه گیتی نقش نوی نبینم
شاید که نقش دیگر اندر عدم نمانده
هوش مصنوعی: در دنیای انسان، ممکن است هیچ چیز جدیدی را نبینم، زیرا شاید جنبههای جدیدی از وجود در عالم غیرمادی باقی نمانده باشد.
سیاره های گردون بی ذوق انقلابی
شاید که روز و شب را توفیق رم نمانده
هوش مصنوعی: سیارهها که به دور خود میچرخند، ظاهراً از شور و هیجان تغییر برخوردار نیستند و شاید دیگر از روز و شب، امیدی برای تازهنفس شدن باقی نمانده باشد.
بی منزل آرمیدند پا از طلب کشیدند
شاید که خاکیان را در سینه دم نمانده
هوش مصنوعی: بیخانمانها آرام گرفتند و پاهای خود را از جستجوی نیازها کشیدند، امیدوار بودند که شاید انسانهای زمینی در دلشان دیگر نفسی نمانده باشد.
یا در بیاض امکان یکبرگ ساده ئی نیست
یا خامهٔ قضا را تاب رقم نمانده
هوش مصنوعی: یا در دنیای امکانات، امکان یک ورق سفید ساده وجود ندارد، یا اینکه قلم سرنوشت قادر به نوشتن دست نوشتهای نیست.

اقبال لاهوری