گنجور

بخش ۱۹ - در معنی اینکه پختگی سیرت ملیه از اتباع آئین الهیه است

در شریعت معنی دیگر مجو
غیر ضو در باطن گوهر مجو
این گهر را خود خدا گوهر گر است
ظاهرش گوهر بطونش گوهر است
علم حق غیر از شریعت هیچ نیست
اصل سنت جز محبت هیچ نیست
فرد را شرع است مرقات یقین
پخته تر از وی مقامات یقین
ملت از آئین حق گیرد نظام
از نظام محکمی خیزد دوام
قدرت اندر علم او پیداستی
هم عصا و هم ید بیضاستی
با تو گویم سر اسلام است شرع
شرع آغاز است و انجام است شرع
ای که باشی حکمت دین را امین
با تو گویم نکته ی شرع مبین
چون کسی گردد مزاحم بی سبب
با مسلمان در ادای مستحب
مستحب را فرض گرادنیده اند
زندگی را عین قدرت دیده اند
روز هیجا لشکر اعدا اگر
بر گمان صلح گردد بی خطر
گیرد آسان روزگار خویش را
بشکند حصن و حصار خویش را
تا نگیرد باز کار او نظام
تاختن بر کشورش آمد حرام
سر این فرمان حق دانی که چیست
زیستن اندر خطرها زندگیست
شرع می خواهد که چون آئی بجنگ
شعله گردی واشکافی کام سنگ
آزماید قوت بازوی تو
می نهد الوند پیش روی تو
باز گوید سرمه ساز الوند را
از تف خنجر گداز الوند را
نیست میش ناتوانی لاغری
درخور سر پنچه شیر نری
باز چون با صعوه خوگر می شود
از شکار خود زبون تر می شود
شارع آئین شناس خوب و زشت
بهر تو این نسخه ی قدرت نوشت
از عمل آهن عصب می سازدت
جای خوبی در جهان اندازدت
خسته باشی استوارت می کند
پخته مثل کوهسارت می کند
هست دین مصطفی دین حیات
شرع او تفسیر آئین حیات
گر زمینی آسمان سازد ترا
آنچه حق می خواهد آن سازد ترا
صیقلش آئینه سازد سنگ را
از دل آهن رباید زنگ را
تا شعار مصطفی از دست رفت
قوم را رمز بقا از دست رفت
آن نهال سربلند و استوار
مسلم صحرائی اشتر سوار
پای تا در وادی بطحا گرفت
تربیت از گرمی صحرا گرفت
آن چنان کاهید از باد عجم
همچو نی گردید از باد عجم
آنکه کشتی شیر را چون گوسفند
گشت از پامال موری دردمند
آنکه از تکبیر او سنگ آب گشت
از صفیر بلبلی بیتاب گشت
آنکه عزمش کوه را کاهی شمرد
با توکل دست و پای خود سپرد
آنکه ضربش گردن اعدا شکست
قلب خویش از ضربهای سینه خست
آنکه گامش نقش صد هنگامه بست
پای اندر گوشه ی عزلت شکست
آنکه فرمانش جهان را ناگزیر
بر درش اسکندر و دارا فقیر
کوشش او با قناعت ساز کرد
تا به کشکول گدائی ناز کرد
شیخ احمد سید گردون جناب
کاسب نور از ضمیرش آفتاب
گل که می پوشد مزار پاک او
لااله گویان دمد از خاک او
با مریدی گفت ای جان پدر
از خیالات عجم باید حذر
زانکه فکرش گرچه از گردون گذشت
از حد دین نبی بیرون گذشت
ای برادر این نصیحت گوش کن
پند آن آقای ملت گوش کن
قلب را زین حرف حق گردان قوی
با عرب در ساز تا مسلم شوی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در شریعت معنی دیگر مجو
غیر ضو در باطن گوهر مجو
هوش مصنوعی: در قوانین دینی به دنبال معنایی متفاوت نباش و تنها به ظواهر توجه نکن، بلکه در باطن و عمق وجودی افراد، گنجینه‌های ارزشمند را جست‌وجو کن.
این گهر را خود خدا گوهر گر است
ظاهرش گوهر بطونش گوهر است
هوش مصنوعی: این جواهر را تنها خداوند به وجود آورده و اگر در ظاهرش جواهر دیده می‌شود، در باطنش نیز حقیقتی همانند جواهر دارد.
علم حق غیر از شریعت هیچ نیست
اصل سنت جز محبت هیچ نیست
هوش مصنوعی: علم حقیقی جز قوانین دینی هیچ چیز دیگری نیست و اصل سنت نیز فقط بر پایه عشق و محبت بنا شده است.
فرد را شرع است مرقات یقین
پخته تر از وی مقامات یقین
هوش مصنوعی: انسان‌ها برای رسیدن به سطوح بالاتری از یقین و ایمان باید در مسیر شرع و قوانین الهی گام بردارند، چرا که این مراحل می‌تواند آن‌ها را به یقین و آگاهی عمیق‌تری برساند.
ملت از آئین حق گیرد نظام
از نظام محکمی خیزد دوام
هوش مصنوعی: مردم باید از اصول درست زندگی کنند تا از این اصول، یک نظام قوی و پایدار به وجود آید.
قدرت اندر علم او پیداستی
هم عصا و هم ید بیضاستی
هوش مصنوعی: قدرت او در علمش نمایان است؛ هم مانند عصا و هم مانند دست سفید او.
با تو گویم سر اسلام است شرع
شرع آغاز است و انجام است شرع
هوش مصنوعی: با تو صحبت می‌کنم که اسلام به معنای واقعی خود به ویژه در آغاز و پایان، بر اساس قوانینش است.
ای که باشی حکمت دین را امین
با تو گویم نکته ی شرع مبین
هوش مصنوعی: ای کسی که در دانش دین مورد اعتماد هستی، با تو نکته‌های مهم و روشن از اصول شرع می‌گویم.
چون کسی گردد مزاحم بی سبب
با مسلمان در ادای مستحب
هوش مصنوعی: اگر کسی بدون دلیل مزاحم مؤمنی شود در انجام کارهای نیک و پسندیده، عواقب بدی برای او به همراه خواهد داشت.
مستحب را فرض گرادنیده اند
زندگی را عین قدرت دیده اند
هوش مصنوعی: کارهای نیکو را مانند واجبات نمی‌دانند و زندگی را به عنوان قدرت و توانایی واقعی در نظر گرفته‌اند.
روز هیجا لشکر اعدا اگر
بر گمان صلح گردد بی خطر
هوش مصنوعی: در روز نبرد، اگر دشمنان به صلح فکر کنند، این به نفع ما خواهد بود و خطر کمتری خواهد داشت.
گیرد آسان روزگار خویش را
بشکند حصن و حصار خویش را
هوش مصنوعی: زندگی به راحتی می‌تواند پیلتن و چالش‌های خود را از بین ببرد و ارکان و محدودیت‌هایش را بشکند.
تا نگیرد باز کار او نظام
تاختن بر کشورش آمد حرام
هوش مصنوعی: تا زمانی که کار او به سامان نرسد، تاخت و تاز بر سرزمینش ممنوع است.
سر این فرمان حق دانی که چیست
زیستن اندر خطرها زندگیست
هوش مصنوعی: زندگی در شرایط خطر و چالش‌ها به معنای واقعی زیستن است.
شرع می خواهد که چون آئی بجنگ
شعله گردی واشکافی کام سنگ
هوش مصنوعی: قوانین دین و مذهب می‌خواهند که وقتی وارد میدان نبرد می‌شوی، همچون شمعی بسوزی و درخشان ظاهر شوی و به روشنی درخشان‌ترین سنگ‌ها را بشکافی.
آزماید قوت بازوی تو
می نهد الوند پیش روی تو
هوش مصنوعی: توانایی تو را آزمون می‌کند و الوند (کوهی مشهور) را به عنوان مانع در مقابل تو قرار می‌دهد.
باز گوید سرمه ساز الوند را
از تف خنجر گداز الوند را
هوش مصنوعی: سازنده‌ی سرمه، الوند را بگوید که از شدت ضربه‌ی خنجر، الوند به حالت ذوب درآمده است.
نیست میش ناتوانی لاغری
درخور سر پنچه شیر نری
هوش مصنوعی: میش ضعیف و ناتوان به اندازه‌ای نیست که بتواند خود را با قدرت و شجاعت شیر نر مقایسه کند.
باز چون با صعوه خوگر می شود
از شکار خود زبون تر می شود
هوش مصنوعی: وقتی باز با جوجه‌اش خو گرفته و به آن عادت می‌کند، از شکار خودش هم ناتوان‌تر می‌شود.
شارع آئین شناس خوب و زشت
بهر تو این نسخه ی قدرت نوشت
هوش مصنوعی: این خیابان، قوانین و اصول خوبی و بدی را برای تو به نگارش درآورده و این نسخه‌ای از قدرت است که به تو داده شده است.
از عمل آهن عصب می سازدت
جای خوبی در جهان اندازدت
هوش مصنوعی: با تلاش و کار و کوشش می توانی جایگاه خوبی در دنیا به دست آوری.
خسته باشی استوارت می کند
پخته مثل کوهسارت می کند
هوش مصنوعی: زمانی که خسته باشی، استواری تو را بیشتر می‌کند و مانند کوه، محکم و استوار می‌سازدت.
هست دین مصطفی دین حیات
شرع او تفسیر آئین حیات
هوش مصنوعی: دین پیامبر اسلام، سبب زندگی و حیات است و قوانین او راهنمایی برای تفسیر اصول زندگی به شمار می‌روند.
گر زمینی آسمان سازد ترا
آنچه حق می خواهد آن سازد ترا
هوش مصنوعی: اگر زمین بخواهد، تو را به آسمان می‌برد؛ آنچه را که حقیقت خواسته، برای تو فراهم می‌آورد.
صیقلش آئینه سازد سنگ را
از دل آهن رباید زنگ را
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر به چیزی توجه و رسیدگی شود، باعث درخشندگی و زیبایی آن می‌شود. به همین ترتیب، با تلاش و دقت، می‌توان خصیصه‌های منفی را از بین برد و به ارزش‌های مثبت دست یافت.
تا شعار مصطفی از دست رفت
قوم را رمز بقا از دست رفت
هوش مصنوعی: با از دست رفتن شعار و پیام پیامبر، کسانی که پیرو او بودند، نشانه‌های ادامه بقا و حیات خود را نیز گم کرده‌اند.
آن نهال سربلند و استوار
مسلم صحرائی اشتر سوار
هوش مصنوعی: این درخت جوان و سرسبز، به مانند یک سوارکار است که در بیابان ایستاده و از استقامت و قدرت برخوردار است.
پای تا در وادی بطحا گرفت
تربیت از گرمی صحرا گرفت
هوش مصنوعی: در سراسر مسیر، از محیط اطرافش بهره‌مند شده و با گرمای صحرا تربیت یافته است.
آن چنان کاهید از باد عجم
همچو نی گردید از باد عجم
هوش مصنوعی: به قدری از تأثیرات خارجی دچار تغییر و تحویل شده‌اید که مانند نی، که در اثر وزش باد شکل و صدایش تغییر می‌کند، دستخوش تحول شده‌اید.
آنکه کشتی شیر را چون گوسفند
گشت از پامال موری دردمند
هوش مصنوعی: آن کسی که در برابر قدرت و شجاعت شیر (نماد قدرت) مانند یک گوسفند ضعیف و بی‌دفاع شد، به خاطر فشارهای کوچک و ناچیز به درد و رنج افتاده است.
آنکه از تکبیر او سنگ آب گشت
از صفیر بلبلی بیتاب گشت
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر عظمت و جلالش، سنگ‌ها به آب تبدیل می‌شوند، با صدای دلنشین بلبل تحت تأثیر قرار می‌گیرد و بی‌تاب و restless می‌شود.
آنکه عزمش کوه را کاهی شمرد
با توکل دست و پای خود سپرد
هوش مصنوعی: کسی که اراده‌اش را به اندازه‌ای قوی می‌داند که کوه را مقابل خود همچون کاهی بی‌اهمیت می‌بیند، با اعتماد و توکل به خدا، کارهایش را به دست می‌سپارد و از تلاش دست نمی‌کشد.
آنکه ضربش گردن اعدا شکست
قلب خویش از ضربهای سینه خست
هوش مصنوعی: آنکه ضربه‌اش دشمنان را نابود کرد، خود قلبش از ضربات دردناک سینه‌اش خسته و رنجور است.
آنکه گامش نقش صد هنگامه بست
پای اندر گوشه ی عزلت شکست
هوش مصنوعی: کسی که قدم‌هایش صدها سر و صدا و هیاهو ایجاد می‌کند، در گوشه‌ای از تنهایی و انزوا، پایش را می‌شکند و آسیب می‌بیند.
آنکه فرمانش جهان را ناگزیر
بر درش اسکندر و دارا فقیر
هوش مصنوعی: آن کسی که قدرتش به قدری است که حتی بزرگترین فرمانروایان تاریخ مانند اسکندر و دارا در مقابل او بی ارزش و فقیر به نظر می‌رسند.
کوشش او با قناعت ساز کرد
تا به کشکول گدائی ناز کرد
هوش مصنوعی: او با تلاش و کوشش خود به رضایت و قناعت رسید و دیگر از گدایی و نیازمندی ناز نمی‌کرد.
شیخ احمد سید گردون جناب
کاسب نور از ضمیرش آفتاب
هوش مصنوعی: شیخ احمد سید گردون، یک فرد نورانی است که از درون او مانند آفتاب تابش و روشنی می‌تابد.
گل که می پوشد مزار پاک او
لااله گویان دمد از خاک او
هوش مصنوعی: زمانی که گل بر روی مزار پاک او قرار می‌گیرد، کسانی که به تنهایی یا خالصانه از او یاد می‌کنند، از خاک او برمی‌خیزند و او را نادیده نمی‌گیرند.
با مریدی گفت ای جان پدر
از خیالات عجم باید حذر
هوش مصنوعی: با یک مرید گفت: ای عزیز، باید از تصورات و خیال‌های پیچیده و نامأنوس دوری کرد.
زانکه فکرش گرچه از گردون گذشت
از حد دین نبی بیرون گذشت
هوش مصنوعی: چون فکر او به افکار آسمانی رسید، اما از حدود دین پیامبر فراتر رفت.
ای برادر این نصیحت گوش کن
پند آن آقای ملت گوش کن
هوش مصنوعی: ای برادر، به این نصیحت توجه کن و سخنان آن پیشوای ملت را بشنو.
قلب را زین حرف حق گردان قوی
با عرب در ساز تا مسلم شوی
هوش مصنوعی: برای اینکه قلبت قوی و محکم شود، با حقایق زندگی و ایمان به آن‌ها ارتباط برقرار کن و از آن‌ها بهره ببر تا به یک انسان مسلم و مؤمن تبدیل شوی.