گنجور

بخش ۱۷ - در معنی اینکه نظام ملت غیر از آئین صورت نبندد و آئین ملت محمدیه قرآن است

ملتی را رفت چون آئین ز دست
مثل خاک اجزای او از هم شکست
هستی مسلم ز آئین است و بس
باطن دین نبی این است و بس
برگ گل شد چون ز آئین بسته شد
گل ز آئین بسته شد گلدسته شد
نغمه از ضبط صدا پیداستی
ضبط چون رفت از صدا غوغاستی
در گلوی ما نفس موج هواست
چون هوا پابند نی گردد ، نواست
تو همی دانی که آئین تو چیست؟
زیر گردون سر تمکین تو چیست؟
آن کتاب زنده قرآن حکیم
حکمت او لایزال است و قدیم
نسخه ی اسرار تکوین حیات
بی ثبات از قوتش گیرد ثبات
حرف او را ریب نی تبدیل نی
آیه اش شرمنده ی تأویل نی
پخته تر سودای خام از زور او
در فتد با سنگ ، جام از زور او
می برد پابند و آزاد آورد
صید بندان را بفریاد آورد
نوع انسان را پیام آخرین
حامل او رحمة للعالمین
ارج می گیرد ازو ناارجمند
بنده را از سجده سازد سر بلند
رهزنان از حفظ او رهبر شدند
از کتابی صاحب دفتر شدند
دشت پیمایان ز تاب یک چراغ
صد تجلی از علوم اندر دماغ
آنکه دوش کوه بارش بر نتافت
سطوت او زهره ی گردون شکافت
بنگر آن سرمایه ی آمال ما
گنجد اندر سینه ی اطفال ما
آن جگر تاب بیابان کم آب
چشم او احمر ز سوز آفتاب
خوشتر از آهو رم جمازه اش
گرم چون آتش دم جمازه اش
رخت خواب افکنده در زیر نخیل
صبحدم بیدار از بانگ رحیل
دشت سیر از بام و در ناآشنا
هرزه گردد از حضر ناآشنا
تا دلش از گرمی قرآن تپید
موج بیتابش چو گوهر آرمید
خواند ز آیات مبین او سبق
بنده آمد ‘ خواجه رفت از پیش حق
از جهانبانی نوازد ساز او
مسند جم گشت پا انداز او
شهر ها از گرد پایش ریختند
صد چمن از یک گلش انگیختند
ای گرفتار رسوم ایمان تو
شیوه های کافری زندان تو
قطع کردی امر خود را در زبر
جاده پیمای الی «شئی نکر»
گر تو میخواهی مسلمان زیستن
نیست ممکن جز بقرآن زیستن
صوفی پشمینه پوش حال مست
از شراب نغمه ی قوال مست
آتش از شعر عراقی در دلش
در نمی سازد بقرآن محفلش
از کلاه و بوریا تاج و سریر
فقر او از خانقاهان باج گیر
واعظ دستان زن افسانه بند
معنی او پست و حرف او بلند
از خطیب و دیلمی گفتار او
با ضعیف و شاذ و مرسل کار او
از تلاوت بر تو حق دارد کتاب
تو ازو کامی که میخواهی بیاب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ملتی را رفت چون آئین ز دست
مثل خاک اجزای او از هم شکست
هوش مصنوعی: وقتی یک ملت اصول و آداب و رسوم خود را فراموش کند، همانند خاکی که به تکه‌های کوچک تقسیم می‌شود،‌ آن ملت نیز از هم می‌پاشد و تکه‌تکه می‌شود.
هستی مسلم ز آئین است و بس
باطن دین نبی این است و بس
هوش مصنوعی: وجود و حقیقت تنها از طریق آیین و قواعد مشخص قابل درک است، و این موضوع اساس دین پیامبر را تشکیل می‌دهد.
برگ گل شد چون ز آئین بسته شد
گل ز آئین بسته شد گلدسته شد
هوش مصنوعی: وقتی گل از قاعده و اصول خود خارج می‌شود و به وضعیتی دیگر می‌رسد، مانند برگی می‌شود که دیگر هیچ زیبایی ندارد و همه چیز به هم می‌ریزد.
نغمه از ضبط صدا پیداستی
ضبط چون رفت از صدا غوغاستی
هوش مصنوعی: اینجا به این نکته اشاره شده که وقتی یک صدا به خوبی ضبط می‌شود، نغمه و زیبایی آن مشخص است. اما زمانی که ضبط صدا انجام نشود، احساس غوغا و شلوغی ایجاد می‌شود. به طور کلی، این بیانگر اهمیت ضبط و ثبت صدا برای ابراز زیبایی و نظم آن است.
در گلوی ما نفس موج هواست
چون هوا پابند نی گردد ، نواست
هوش مصنوعی: در گلوی ما تنفس ما تحت تأثیر جریان هواست و وقتی که هوا آزاد باشد، صدای ما به راحتی جاری می‌شود.
تو همی دانی که آئین تو چیست؟
زیر گردون سر تمکین تو چیست؟
هوش مصنوعی: آیا از قوانین و اصول زندگی‌ات آگاه هستی؟ در زیر آسمان، شخصیت تو چه چیزی را نشان می‌دهد؟
آن کتاب زنده قرآن حکیم
حکمت او لایزال است و قدیم
هوش مصنوعی: آن کتاب زنده یعنی قرآن کریم، همواره حکمت و دانشش تازه و پایدار است و قدمت دارد.
نسخه ی اسرار تکوین حیات
بی ثبات از قوتش گیرد ثبات
هوش مصنوعی: حیات ناپایدار برای پایداری‌اش به قدرت و نیرویی نیاز دارد که آن را ثابت نگه‌دارد.
حرف او را ریب نی تبدیل نی
آیه اش شرمنده ی تأویل نی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کلام او واقعیتی عمیق و روشن است که قابل تغییر نیست. همچنین این کلام به قدری حقیقت‌نما و واضح است که هیچ تفسیری نمی‌تواند آن را از معنا و جایگاهش دور کند.
پخته تر سودای خام از زور او
در فتد با سنگ ، جام از زور او
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی فردی به چالش یا فشار شدیدی برخورد می‌کند، ممکن است تصمیمات ناپخته و ناپسندی بگیرد. در واقع، تحت فشار، فرد ممکن است به جای فکر کردن منطقی، به کارهای عجولانه و اشتباه دست بزند. در این حالت، نیروی فشار می‌تواند باعث شود که حتی بهترین ایده‌ها و آرزوها نیز به فراموشی سپرده شوند.
می برد پابند و آزاد آورد
صید بندان را بفریاد آورد
هوش مصنوعی: او شکارچی را در چنگال خود می‌گیرد و به او کمک می‌کند تا از قید و بند رهایی یابد.
نوع انسان را پیام آخرین
حامل او رحمة للعالمین
هوش مصنوعی: نوع بشر تحت تاثیر پیام آخرین پیامبر قرار گرفته است، که او به عنوان رحمت برای جهانیان معرفی شده است.
ارج می گیرد ازو ناارجمند
بنده را از سجده سازد سر بلند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی که به ظاهر ارزشی ندارد، می‌تواند از نعمت و لطف بزرگی برخوردار شود. او می‌تواند به واسطه سجده و نگریستن به بزرگی خداوند، سرش را بلند کرده و به مقام و منزلت دست یابد.
رهزنان از حفظ او رهبر شدند
از کتابی صاحب دفتر شدند
هوش مصنوعی: دزدها با یادگیری او به رهبر تبدیل شدند و از طریق مطالعه کتابی به مقام صاحب‌دفتر رسیدند.
دشت پیمایان ز تاب یک چراغ
صد تجلی از علوم اندر دماغ
هوش مصنوعی: در دشت گسترده‌اندیشان، با نور یک چراغ، صدها جلوه از دانش‌ها در ذهن شکوفا می‌شود.
آنکه دوش کوه بارش بر نتافت
سطوت او زهره ی گردون شکافت
هوش مصنوعی: شخصی که شب گذشته سنگینی بار کوه را تحمل نکرد، به قدری قوی و با عظمت بود که آسمان هم بر او تحمل نداشت و شکسته شد.
بنگر آن سرمایه ی آمال ما
گنجد اندر سینه ی اطفال ما
هوش مصنوعی: به سرمایه و امیدهایی که داریم نگاه کن، که همگی در دل‌های بچه‌های ما جای گرفته است.
آن جگر تاب بیابان کم آب
چشم او احمر ز سوز آفتاب
هوش مصنوعی: جگر او که تاب و توان تحمل بی آبی بیابان را ندارد، به خاطر شدت گرمای آفتاب، قرمز و ملتهب شده است.
خوشتر از آهو رم جمازه اش
گرم چون آتش دم جمازه اش
هوش مصنوعی: زیبایی و شوق آهو وقتی که به آرامی می‌دود، همچون گرمای آتش در دلش حس می‌شود.
رخت خواب افکنده در زیر نخیل
صبحدم بیدار از بانگ رحیل
هوش مصنوعی: در دل صبح زود، زیر درخت خرما دراز کشیده‌ام و از صدای زنگ حرکت و وداع بیدار شدم.
دشت سیر از بام و در ناآشنا
هرزه گردد از حضر ناآشنا
هوش مصنوعی: دشت از بام و در نا‌آشنا پر می‌شود و به خاطر حضور فردی ناآشنا، به بی‌راهه می‌رود.
تا دلش از گرمی قرآن تپید
موج بیتابش چو گوهر آرمید
هوش مصنوعی: دل او به خاطر گرمای قرآن می‌تپد و مانند گوهری پر ارزش آرامش می‌یابد.
خواند ز آیات مبین او سبق
بنده آمد ‘ خواجه رفت از پیش حق
هوش مصنوعی: او با توجه به آیات روشنگر خداوند، مقام بنده را در پیشگاه حق به عنوان کسی پیش جلوتر می‌بیند که به مرتبه‌ای رسیده که خواجه نیز از او پیشی گرفته است.
از جهانبانی نوازد ساز او
مسند جم گشت پا انداز او
هوش مصنوعی: جهان را زیر نظر دارد و با مهارت خود بر آن تسلط دارد، به گونه‌ای که قدرت و سلطنت او همانند تخت جمشید است و هر کسی در برابر او باید تسلیم شود.
شهر ها از گرد پایش ریختند
صد چمن از یک گلش انگیختند
هوش مصنوعی: شهرها به خاطر او به تلاطم و آشفتگی افتادند و به واسطه‌ی یک گل از او، صدها چمن و سبزه جوانه زدند.
ای گرفتار رسوم ایمان تو
شیوه های کافری زندان تو
هوش مصنوعی: ای کسی که درگیر عادت‌های ایمان هستی، باید بدانید که این عادت‌ها مانند زندانی هستند که شما را در چنگال بی‌ایمانی گرفتار کرده‌اند.
قطع کردی امر خود را در زبر
جاده پیمای الی «شئی نکر»
هوش مصنوعی: تو تصمیم خود را در مسیر زندگی به گونه‌ای اتخاذ کردی که به نقطه‌ای روشن و جدید راه پیدا کرده‌ای.
گر تو میخواهی مسلمان زیستن
نیست ممکن جز بقرآن زیستن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مسلمان زندگی کنی، جز با زندگی بر اساس قرآن، امکان‌پذیر نیست.
صوفی پشمینه پوش حال مست
از شراب نغمه ی قوال مست
هوش مصنوعی: یک زاهد در حالی که لباس پشمی بر تن دارد و به خاطر نوشیدن شراب سرخوش و بی‌خیال است، آواز قوال را می‌خواند.
آتش از شعر عراقی در دلش
در نمی سازد بقرآن محفلش
هوش مصنوعی: شعری که عراقی گفته در دل او آتش نمی‌افروزد، مگر اینکه محفلش با قرآن مزین باشد.
از کلاه و بوریا تاج و سریر
فقر او از خانقاهان باج گیر
هوش مصنوعی: این بیت به نقد و بررسی وضعیت اجتماعی و اقتصادی افراد فقیر می‌پردازد. در آن به این موضوع اشاره می‌شود که فرد فقیر به رغم داشتن ظاهری ساده و معمولی، در واقع از جایگاه و مقام بالایی برخوردار است که ممکن است از نظر دیگران پنهان بماند. به عبارت دیگر، فقر او به نوعی زندگی او را تحت تأثیر قرار داده و او به نوعی از دیگران طلبکار است، به ویژه از مکان‌ها و افراد معتبری که به نوعی بر او تأثیر می‌گذارند.
واعظ دستان زن افسانه بند
معنی او پست و حرف او بلند
هوش مصنوعی: واعظی که دست به افسانه‌سرایی می‌زند، در واقع گن‌های او به کارهای بی‌ارزش و بی‌معنی اشاره دارد، اما سخنان او بسیار بلند و پر سر و صداست.
از خطیب و دیلمی گفتار او
با ضعیف و شاذ و مرسل کار او
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که کسی که سخنرانی می‌کند و از دیلمی بهره می‌برد، سخنانش با افراد ضعیف و غیرمعتبر و به طور کلی دارای نقایص است. در واقع، این نوع سخنرانی به دور از استحکام و اعتبار است.
از تلاوت بر تو حق دارد کتاب
تو ازو کامی که میخواهی بیاب
هوش مصنوعی: کتاب تو از خواندنش بر تو حق دارد و خواسته‌هایی که داری را از آن به دست خواهی آورد.

حاشیه ها

1394/10/27 02:12
محمد

خداوند شما را رحمت کند علامه اقبال.

1398/01/11 15:04
شکرالله

خداوند بیامرزد اقبال را چه زیبا فرموده: واعظ دستان زن افسانه بند/ معنی او پست و حرف او بلند. چه بسا واعظان هستند که ساعت ها زمان در هدر داده جز دستان یا افسانه گویی کدام جمله ی که به نفع اسلام و مسلمان باشد از زبان بدر نمی شود. در حقیقت بنام واعظ که خود راه گم است برای راه گمی چند دیگر سبب می شود.