گنجور

بخش ۲۴۴ - در جهان دل ما دور قمر پیدا نیست

در جهان دل ما دور قمر پیدا نیست
انقلابیست ولی شام و سحر پیدا نیست
وای آن قافله کز دونی همت میخواست
رهگذاری که درو هیچ خطر پیدا نیست
بگذر از عقل و در آویز بموج یم عشق
که در آن جوی تنک مایه گهر پیدا نیست
آنچه مقصود تگ و تاز خیال من و تست
هست در دیده و مانند نظر پیدا نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در جهان دل ما دور قمر پیدا نیست
انقلابیست ولی شام و سحر پیدا نیست
هوش مصنوعی: در دل ما خبری از زیبایی و نور وجود ندارد، هرچند که دگرگونی‌هایی در جهان هست، اما نشانه‌ای از صبح و شب زیبا در کار نیست.
وای آن قافله کز دونی همت میخواست
رهگذاری که درو هیچ خطر پیدا نیست
هوش مصنوعی: چه بسا که گروهی که از درجه‌ی پایین‌تری حرکت می‌کنند، به دنبال راهنمایی هستند که در مسیرشان هیچ خطری وجود ندارد.
بگذر از عقل و در آویز بموج یم عشق
که در آن جوی تنک مایه گهر پیدا نیست
هوش مصنوعی: از قضاوت‌های عقلانی عبور کن و به احساسی عمیق‌تر و پرشورتر از عشق بپرداز، زیرا در آن جوی باریک و کم‌عمق، نمی‌توان به جواهرات و ارزش‌های واقعی رسید.
آنچه مقصود تگ و تاز خیال من و تست
هست در دیده و مانند نظر پیدا نیست
هوش مصنوعی: آنچه که من و تو به دنبال آن هستیم، در واقع در نگاه و در دیده‌هایمان پیدا نیست.