گنجور

بخش ۲۱۰ - به مبلغ اسلام در فرنگستان

زمانه باز برافروخت آتش نمرود
که آشکار شود جوهر مسلمانی
بیا که پرده ز داغ جگر بر اندازیم
که آفتاب جهانگیر شد ز عریانی
هزار نکته زدی پیش دلبران فرنگ
گداختی صنمان را به علم برهانی
خبر ز شهر سلیمی بده حجازی را
شرار شوق فشان در ضمیر تورانی
ره عراق و خراسان زن ای مقام شناس
ببزم اعجمیان تازه کن غزل خوانی
بسی گذشت که در انتظار زخمه وریست
چه نغمه ها که نه خون شد به ساز افغانی
حدیث عشق به اهل هوس چه میگوئی
به چشم مور مکش سرمهٔ سلیمانی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زمانه باز برافروخت آتش نمرود
که آشکار شود جوهر مسلمانی
هوش مصنوعی: زمانه دوباره شعله‌های خشم نمرود را برافروخت تا ماهیت واقعی ایمان و مسلمانی نمایان شود.
بیا که پرده ز داغ جگر بر اندازیم
که آفتاب جهانگیر شد ز عریانی
هوش مصنوعی: بیا تا پرده را از غم دل کنار بزنیم، زیرا که خورشید عالم‌تاب از تاریکی به روشنی درآمده است.
هزار نکته زدی پیش دلبران فرنگ
گداختی صنمان را به علم برهانی
هوش مصنوعی: هزار نکته به دلبران اروپایی گفتی و به واسطه دانش و استدلال قوی، محبوبیت و زیبایی خود را به نمایش گذاشتی.
خبر ز شهر سلیمی بده حجازی را
شرار شوق فشان در ضمیر تورانی
هوش مصنوعی: به کسی که از سرزمین سلیمی خبر دارد بگو که آتش شوق در دل فردی از سرزمین توران شعله‌ور است.
ره عراق و خراسان زن ای مقام شناس
ببزم اعجمیان تازه کن غزل خوانی
هوش مصنوعی: به سفر به عراق و خراسان برو، ای کسی که به مقام‌ها آگاه هستی. بگذار که شعرای غیر ایرانی جدیدی دوباره غزل‌خوانی کنند.
بسی گذشت که در انتظار زخمه وریست
چه نغمه ها که نه خون شد به ساز افغانی
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در انتظار نواختن و موسیقی هستم. چه آوازها و ناله‌هایی که به خاطر این احساس در دل رخ داده و به موسیقی افغانی تبدیل شده‌اند.
حدیث عشق به اهل هوس چه میگوئی
به چشم مور مکش سرمهٔ سلیمانی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به عشق و معشوقه‌ای می‌پردازد که برای کسانی که تنها به لذت‌های دنیوی فکر می‌کنند، قابل درک نیست. او به نوعی به آنها می‌گوید که چطور می‌توانند درکی از این عشق عمیق داشته باشند، در حالی که از زیبایی‌های معنوی و عاطفی دور هستند. همچنین اشاره به زیبایی نگاه و بینش دارد؛ مانند اینکه چشمان یک مور نمی‌توانند درکی از جواهرات و زیبایی‌های واقعی داشته باشند.