بخش ۲۰۶ - بندگی
دوش در میکده ترسا بچه باده فروش
گفت از من سخنی دار چو آویزه به گوش
مشرب باده گساران کهن این بود است
که تو از میکده خیزی همه مستی همه هوش
من نگویم که فروبند لب از نکتهٔ شوق
ادب از دست مده باده به اندازه بنوش
گرد راهیم ولی ذوق طلب جوهر ماست
بندگی با همه جبروت خدایی مفروش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش در میکده ترسا بچه باده فروش
گفت از من سخنی دار چو آویزه به گوش
هوش مصنوعی: شب گذشته در میکده، یک پسر بادهفروش به من گفت که حرفی از من دارد که باید به دقت به آن گوش دادی.
مشرب باده گساران کهن این بود است
که تو از میکده خیزی همه مستی همه هوش
هوش مصنوعی: در گذشته، نوشیدنینوشان همیشه به این سمت میرفتند که از میکده بیرون بروند و پر از مستی و هوش باشند.
من نگویم که فروبند لب از نکتهٔ شوق
ادب از دست مده باده به اندازه بنوش
هوش مصنوعی: من نمیگویم که به خاطر ادب از بیان احساسات خود چشمپوشی کنی، اما باید بگویم که باده را با حد و اندازه بنوش.
گرد راهیم ولی ذوق طلب جوهر ماست
بندگی با همه جبروت خدایی مفروش
هوش مصنوعی: ما در سفر هستیم و شوق و عشق به حقیقت و علم، ارزش واقعی ماست. ما به عبادت و بندگی خدا میپردازیم، هرچند که در جهان قدرت و عظمت خدا احساس کوچکی میکنیم.