گنجور

بخش ۱۵ - خطاب به اقوام سرحد

ای ز خود پوشیده خود را بازیاب
در مسلمانی حرامست این حجاب
رمز دین مصطفی دانی که چیست
فاش دیدن خویش را شاهنشی است
چیست دین؟ دریافتن اسرار خویش
زندگی مرگ است بی دیدار خویش
آن مسلمانی که بیند خویش را
از جهانی برگزیند خویش را
از ضمیر کائنات آگاه اوست
تیغ لا موجود «الا الله» اوست
در مکان و لامکان غوغای او
نُه سپهر آواره در پهنای او
تا دلش سری ز اسرار خداست
حیف اگر از خویشتن ناآشناست
بندهٔ حق وارث پیغمبران
او نگنجد در جهان دیگران
تا جهانی دیگری پیدا کند
این جهان کهنه را برهم زند
زنده مرد از غیر حق دارد فراغ
از خودی اندر وجود او چراغ
پای او محکم به رزم خیر و شر
ذکر او شمشیر و فکر او سپر
صبحش از بانگی که برخیزد ز جان
نی ز نور آفتاب خاوران
فطرت او بی جهات اندر جهات
او حریم و در طوافش کائنات
ذره‌ای از گرد راهش آفتاب
شاهد آمد بر عروج او کتاب
فطرت او را گشاد از ملت است
چشم او روشن سواد از ملت است
اندکی گم شو به قرآن و خبر
باز ای نادان به خویش اندر نگر
در جهان آواره‌ای بیچار‌ه‌ای
وحدتی گم کرده‌ای صد پاره‌ای
بند غیر الله اندر پای تست
داغم از داغی که در سیمای تست
میر خیل! از مکر پنهانی بترس
از ضیاع روح افغانی بترس
ز آتش مردان حق می‌سوزمت
نکته‌ای از پیر روم آموزمت
«رزق از حق جو، مجو از زید و عَمر
مستی از حق جو، مجو از بنگ و خَمر
گل مخر گل را مخور گل را مجو
زانکه گِل‌خوار است دائم زرد رو
دل بجو تا جاودان باشی جوان
از تجلی چهره‌ات چون ارغوان
بنده باش و بر زمین رو چون سمند
چون جنازه نی که بر گردن برند»
شِکوه کم کن از سپهر لاجورد
جز به گرد آفتاب خود مگرد
از مقام ذوق و شوق آگاه شو
ذره‌ای؟ صیاد مهر و ماه شو
عالم موجود را اندازه کن
در جهان خود را بلند آوازه کن
برگ و ساز کائنات از وحدتست
اندرین عالم، حیات از وحدت است
درگذر از رنگ و بوهای کهن
پاک شو از آرزوهای کهن
این کهن سامان نیرزد با دو جو
نقشبند آرزوی تازه شو
زندگی بر آرزو دارد اساس
خویش را از آرزوی خود شناس
چشم و گوش و هوش، تیز از آرزو
مشت خاکی لاله خیز از آرزو
هر که تخم آرزو در دل نکِشت
پایمال دیگران چون سنگ و خشت
آرزو سرمایهٔ سلطان و میر
آرزو جام جهان بین فقیر
آب و گل را آرزو آدم کند
آرزو ما را ز خود محرم کند
چون شرر از خاک ما برمی‌جهد
ذره را پهنای گردون میدهد
پور آزر کعبه را تعمیر کرد
از نگاهی خاک را اکسیر کرد
تو خودی اندر بدن تعمیر کن
مشت خاک خویش را اکسیر کن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ز خود پوشیده خود را بازیاب
در مسلمانی حرامست این حجاب
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به موضوع خودشناسی و حقیقت درون اشاره می‌کند. او می‌گوید که برای پیدا کردن خود واقعی‌ات، باید از نقابی که بر چهره داری، دست برداری. در زمینه ایمان و دین، داشتن حجاب و پنهان کردن خود به گونه‌ای که مانع از دیدن حقیقت شود، نادرست است. بدین ترتیب، او encourages به رهایی از محدودیت‌ها و پنهان‌کاری‌ها می‌پردازد تا فرد بتواند به درک عمیق‌تری از خود و اعتقاداتش برسد.
رمز دین مصطفی دانی که چیست
فاش دیدن خویش را شاهنشی است
هوش مصنوعی: درک حقیقت دین پیامبر اسلام، به این معناست که شناخت واقعی نفس و درک مقام انسانیت، همانند شناخت یک پادشاه بزرگ است.
چیست دین؟ دریافتن اسرار خویش
زندگی مرگ است بی دیدار خویش
هوش مصنوعی: دین چیست؟ فهمیدن رازهای وجود خود است. زندگی و مرگ بدون درک وجود خود، هیچ معنا ندارد.
آن مسلمانی که بیند خویش را
از جهانی برگزیند خویش را
هوش مصنوعی: کسی که خود را از این دنیا جدا کند و راهی دیگر برگزید، در واقع به دنبال نجات خود است.
از ضمیر کائنات آگاه اوست
تیغ لا موجود «الا الله» اوست
هوش مصنوعی: او از رازهای هستی آگاه است و فقط اوست که وجود را به معنای واقعی می‌شناسد.
در مکان و لامکان غوغای او
نُه سپهر آواره در پهنای او
هوش مصنوعی: در هرجا که باشید، سر و صدای او حس می‌شود؛ نه تنها آسمان، بلکه در همه جا تاثیر او وجود دارد.
تا دلش سری ز اسرار خداست
حیف اگر از خویشتن ناآشناست
هوش مصنوعی: اگر دل او به رازهای خدا آگاه است، افسوس که اگر از خود و ماهیت خود بی‌خبر باشد، چه فرصتی را از دست می‌دهد.
بندهٔ حق وارث پیغمبران
او نگنجد در جهان دیگران
هوش مصنوعی: بندهٔ خدا که از ویژگی‌های پیامبران بهره‌مند است، در دنیا جای دیگری ندارد.
تا جهانی دیگری پیدا کند
این جهان کهنه را برهم زند
هوش مصنوعی: جهان قدیمی را تغییر دهد تا جهانی نو ظهور کند.
زنده مرد از غیر حق دارد فراغ
از خودی اندر وجود او چراغ
هوش مصنوعی: کسی که به جز حق، چیزی دیگری را برای زندگی انتخاب کند، از خودِ خود رهایی یافته است و در وجود او روشنایی وجود دارد.
پای او محکم به رزم خیر و شر
ذکر او شمشیر و فکر او سپر
هوش مصنوعی: او با قدرت در میدان جنگ با خوبی و بدی حاضر است. یاد او همانند شمشیری قدرتمند است و اندیشه‌اش همچون سپری محکم عمل می‌کند.
صبحش از بانگی که برخیزد ز جان
نی ز نور آفتاب خاوران
هوش مصنوعی: صبحی که آغاز می‌شود، صدای زنگی به گوش می‌رسد که از دل برمی‌خیزد، نه از نور خورشید که از سمت شرق به نشر می‌آید.
فطرت او بی جهات اندر جهات
او حریم و در طوافش کائنات
هوش مصنوعی: طبیعت او در تمام جوانب خود بی‌نهایت است و همه موجودات در اطراف او گرد می‌آیند و به او احترام می‌گذارند.
ذره‌ای از گرد راهش آفتاب
شاهد آمد بر عروج او کتاب
هوش مصنوعی: یک ذره از گرد و غبار راهش، مانند آفتابی می‌درخشد که بر عروج و بلندی او گواهی می‌دهد.
فطرت او را گشاد از ملت است
چشم او روشن سواد از ملت است
هوش مصنوعی: طبیعت او از دایره قوم و ملت فراتر است و دید او به واسطه این گستردگی روشن و آگاه است.
اندکی گم شو به قرآن و خبر
باز ای نادان به خویش اندر نگر
هوش مصنوعی: کمی در قرآن و اخبار و داستان‌ها گم شو و ای نادان، به درون خودت نگاه کن.
در جهان آواره‌ای بیچار‌ه‌ای
وحدتی گم کرده‌ای صد پاره‌ای
هوش مصنوعی: در این دنیا تو بی‌خانمان و درمانده‌ای هستی که وحدت و یکپارچگی خود را گم کرده‌ای و به قطعات و تکه‌های متعدد تبدیل شده‌ای.
بند غیر الله اندر پای تست
داغم از داغی که در سیمای تست
هوش مصنوعی: دلم به خاطر عشق تو آتشین شده و برای همین، خود را به هیچ چیز غیر از تو وابسته نمی‌دانم.
میر خیل! از مکر پنهانی بترس
از ضیاع روح افغانی بترس
هوش مصنوعی: میر خیل! از نیرنگ‌های پنهانی احتیاط کن و از نابودی روح و هویت افغان‌ها بترس.
ز آتش مردان حق می‌سوزمت
نکته‌ای از پیر روم آموزمت
هوش مصنوعی: از آتش مردان حقیقت، آگاهت می‌کنم و نکته‌ای از شیخ رومی به تو می‌آموزم.
«رزق از حق جو، مجو از زید و عَمر
مستی از حق جو، مجو از بنگ و خَمر
هوش مصنوعی: از روزی و رزق حقیقی که از خداوند به دست می‌آید، پیگیری کن و دنبال آن نباش که از دیگران یا راه‌های غیرمجاز به دست آوری. همچنین، در جستجوی آرامش و حالت خوب در زندگی، به دنبال چیزهای غیر مطمئن و مضر مانند مواد مخدر و مشروبات الکلی نرو.
گل مخر گل را مخور گل را مجو
زانکه گِل‌خوار است دائم زرد رو
هوش مصنوعی: به دنبال گل نرو و از آن استفاده نکن، زیرا گل همیشه در حال پژمرده شدن و کاهش زیبایی است.
دل بجو تا جاودان باشی جوان
از تجلی چهره‌ات چون ارغوان
هوش مصنوعی: دل را جستجو کن تا همیشه جوان بمانی، زیرا زیبایی چهره‌ات مانند گل ارغوان درخشان و دلرباست.
بنده باش و بر زمین رو چون سمند
چون جنازه نی که بر گردن برند»
هوش مصنوعی: به دیگران خدمت کن و در زندگی تواضع داشته باش، زیرا نباید مانند یک جنازه بی‌حرکت و بی‌اراده باشی که فقط بار دیگران است. بلکه باید همچون اسب تندرو، فعال و پرانرژی در مسیر زندگی قدم برداری.
شِکوه کم کن از سپهر لاجورد
جز به گرد آفتاب خود مگرد
هوش مصنوعی: از آسمان آبی شکوه نکن و خود را به دور آفتاب خود محدود کن.
از مقام ذوق و شوق آگاه شو
ذره‌ای؟ صیاد مهر و ماه شو
هوش مصنوعی: از مقام لذت و عشق مطلع شو، آیا تو آماده‌ای که مانند صیاد به دنبال مهر و ماه باشی؟
عالم موجود را اندازه کن
در جهان خود را بلند آوازه کن
هوش مصنوعی: جهان و موجودات آن را مورد بررسی و سنجش قرار ده و در این دنیا نام و آوازه خود را بالا ببرد.
برگ و ساز کائنات از وحدتست
اندرین عالم، حیات از وحدت است
هوش مصنوعی: برگ و ساز جهان و همه چیزهایی که در آن وجود دارند، از یک وحدت و یگانگی نشأت می‌گیرد. در این دنیا، حیات و زندگی نیز به همین وحدت وابسته است.
درگذر از رنگ و بوهای کهن
پاک شو از آرزوهای کهن
هوش مصنوعی: از دلخوشی‌ها و دغدغه‌های گذشته عبور کن و خود را از آرزوهای قدیمی و کهنه آزاد کن.
این کهن سامان نیرزد با دو جو
نقشبند آرزوی تازه شو
هوش مصنوعی: این مکان قدیمی ارزش دو جو را هم ندارد؛ خود را به آرزویی نو و تازه بیارای.
زندگی بر آرزو دارد اساس
خویش را از آرزوی خود شناس
هوش مصنوعی: زندگی بنیان خود را بر اساس آرزوها می‌گذارد، پس به آرزوهای خود پی ببر.
چشم و گوش و هوش، تیز از آرزو
مشت خاکی لاله خیز از آرزو
هوش مصنوعی: چشم و گوش و هوش، از آرزوها تیز و هوشیار شده‌اند، و لاله‌ها نیز به خاطر آرزوها از دل خاک جوانه زده‌اند.
هر که تخم آرزو در دل نکِشت
پایمال دیگران چون سنگ و خشت
هوش مصنوعی: هر کس که در دل خود آرزو و امیدی نکارده باشد، در زندگی‌اش به راحتی توسط دیگران نادیده و بی‌ارزش خواهد شد.
آرزو سرمایهٔ سلطان و میر
آرزو جام جهان بین فقیر
هوش مصنوعی: آرزوها سرمایهٔ پادشاهان و بزرگانی است، اما شخصی که در زندگی چیز زیادی ندارد، با آرزوهایش می‌تواند به دنیای وسیع و زیبایی دست یابد.
آب و گل را آرزو آدم کند
آرزو ما را ز خود محرم کند
هوش مصنوعی: انسان به خاطر وجود آب و خاک به آرزو می‌رسد و این آرزو می‌تواند او را از خودخواهی و خودپرستی دور کند و به او کمک کند تا درکی عمیق‌تر از زندگی و ارتباطاتش با دیگران پیدا کند.
چون شرر از خاک ما برمی‌جهد
ذره را پهنای گردون میدهد
هوش مصنوعی: زمانی که جرقه‌ای از ما به پرواز در می‌آید، به ذره‌ای از ما امکان می‌دهد که در وسعت آسمان پراکنده شود.
پور آزر کعبه را تعمیر کرد
از نگاهی خاک را اکسیر کرد
هوش مصنوعی: فرزند آزر، کعبه را بازسازی کرد و با یک نگاهش، به خاک ارزش و معنایی عمیق بخشید.
تو خودی اندر بدن تعمیر کن
مشت خاک خویش را اکسیر کن
هوش مصنوعی: خودت را درون جسمت اصلاح کن و از خاکی که هستی، به یک چیز ارزشمند تبدیل شو.