گنجور

بخش ۵۲ - قصر شرف النسا

گفتم این کاشانه ئی از لعل ناب
آنکه میگیرد خراج از آفتاب
این مقام این منزل این کاخ بلند
حوریان بر درگهش احرام بند
ای تو دادی سالکانرا جستجوی
صاحب او کیست با من باز گوی
گفت «این کاشانهٔ شرف النساست
مرغ بامش با ملائک هم نواست
قلزم ما اینچنین گوهر نزاد
هیچ مادر اینچنین دختر نزاد
خاک لاهور از مزارش آسمان
کس نداند راز او را در جهان
آن سراپا ذوق و شوق و درد و داغ
حاکم پنجاب را چشم و چراغ
آن فروغ دودهٔ عبد الصمد
فقر او نقشی که ماند تا ابد
تا ز قرآن پاک می سوزد وجود
از تلاوت یک نفس فارغ نبود
در کمر تیغ دو رو ، قرآن بدست
تن بدن هوش و حواس الله مست
خلوت و شمشیر و قرآن و نماز
ایخوش آن عمری که رفت اندر نیاز
بر لب او چون دم آخر رسید
سوی مادر دید و مشتاقانه دید
گفت اگر از راز من داری خبر
سوی این شمشیر و این قرآن نگر
این دو قوت حافظ یکدیگرند
کائنات زندگی را محورند
اندرین عالم که میرد هر نفس
دخترت را ایندو محرم بود و بس
وقت رخصت با تو دارم این سخن
تیغ و قرآن را جدا از من مکن
دل به آن حرفی که میگویم بنه
قبر من بی گنبد و قندیل به
مؤمنان را تیغ با قرآن بس است
تربت ما را همین سامان بس است
عمر ها در زیر این زرین قباب
بر مزارش بود شمشیر و کتاب
مرقدش اندر جهان بی ثبات
اهل حق را داد پیغام حیات
تا مسلمان کرد با خود آنچه کرد
گردش دوران بساطش در نورد
مرد حق از غیر حق اندیشه کرد
شیر مولا روبهی را پیشه کرد
از دلش تاب و تب سیماب رفت
خود بدانی آنچه بر پنجاب رفت
خالصه شمشیر و قرآن را ببرد
اندر آن کشور مسلمانی بمرد»

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم این کاشانه ئی از لعل ناب
آنکه میگیرد خراج از آفتاب
هوش مصنوعی: گفتم این خانه‌ای است که از سنگ گرانبها ساخته شده و نور خورشید را به خود می‌گیرد و در حقیقت، از زیبایی و ارزش بالایی برخوردار است.
این مقام این منزل این کاخ بلند
حوریان بر درگهش احرام بند
هوش مصنوعی: این مکان، این جایگاه و این کاخ بلند، درب آن محل، همچون حوریان، دارای زینت و زیبایی خاصی است.
ای تو دادی سالکانرا جستجوی
صاحب او کیست با من باز گوی
هوش مصنوعی: ای تو که به سالکان راه حق راهنمایی می‌کنی، بفرما که آن کسی که جستجو می‌کنند کیست؟ با من دوباره صحبت کن.
گفت «این کاشانهٔ شرف النساست
مرغ بامش با ملائک هم نواست
هوش مصنوعی: گفت: «این خانه متعلق به شرف‌النساست. پرنده‌ای که بر بامش نشسته، با فرشتگان هم‌صداست.»
قلزم ما اینچنین گوهر نزاد
هیچ مادر اینچنین دختر نزاد
هوش مصنوعی: در دریای ما، هیچ مرواریدی به این شکل متولد نشده است، همان‌طور که هیچ مادری دختری به این زیبایی نیاورده است.
خاک لاهور از مزارش آسمان
کس نداند راز او را در جهان
هوش مصنوعی: خاک لاهور، به دلیل وجود مزار او، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و کسی در دنیا نمی‌تواند اسرار او را درک کند.
آن سراپا ذوق و شوق و درد و داغ
حاکم پنجاب را چشم و چراغ
هوش مصنوعی: آن کسی که تمام وجودش پر از شوق، اشتیاق، درد و رنج است، برای حاکم پنجاب مانند نور و روشنی می‌درخشد.
آن فروغ دودهٔ عبد الصمد
فقر او نقشی که ماند تا ابد
هوش مصنوعی: نور و درخشش عبدالصمد، که از فقر او ناشی شده، به گونه‌ای است که اثری از خود بر جای می‌گذارد که تا ابد باقی می‌ماند.
تا ز قرآن پاک می سوزد وجود
از تلاوت یک نفس فارغ نبود
هوش مصنوعی: وجود انسان از تلاوت قرآن پاک به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد و هیچگاه از این فعالیت ارزشمند غافل نیست.
در کمر تیغ دو رو ، قرآن بدست
تن بدن هوش و حواس الله مست
هوش مصنوعی: در کمربند تیغ دو رو، قرآن به دست است و تن و بدن به حالت هوش و حواس خدا سازمان یافته است.
خلوت و شمشیر و قرآن و نماز
ایخوش آن عمری که رفت اندر نیاز
هوش مصنوعی: زندگی پر از لحظات پر معناست، و خوشا به حال آن دوران که در خلوت خود با قرآن، نماز و دعا سپری شد.
بر لب او چون دم آخر رسید
سوی مادر دید و مشتاقانه دید
هوش مصنوعی: زمانی که دم آخر به لب او رسید، با شوق و اشتیاق به سوی مادرش نگاه کرد و او را دید.
گفت اگر از راز من داری خبر
سوی این شمشیر و این قرآن نگر
هوش مصنوعی: اگر از رازهای من آگاهی داری، به این شمشیر و این قرآن نگاه کن.
این دو قوت حافظ یکدیگرند
کائنات زندگی را محورند
هوش مصنوعی: این دو نیرو، حافظ همدیگرند و بر محور زندگی در جهان حاکم‌اند.
اندرین عالم که میرد هر نفس
دخترت را ایندو محرم بود و بس
هوش مصنوعی: در این دنیا که هر لحظه چیزی می‌میرد، فقط دو چیز است که برای دخترت امن و محرم می‌ماند.
وقت رخصت با تو دارم این سخن
تیغ و قرآن را جدا از من مکن
هوش مصنوعی: زمانی که می‌خواهم از تو جدا شوم، این حرف را به من بگو: تیغ و قرآن را از من جدا نکن.
دل به آن حرفی که میگویم بنه
قبر من بی گنبد و قندیل به
هوش مصنوعی: دل را به سخنی که می‌گویم بسپار، زیرا قبر من بدون گنبد و چراغ است.
مؤمنان را تیغ با قرآن بس است
تربت ما را همین سامان بس است
هوش مصنوعی: مؤمنان به سلاح قرآن و پیام‌های آن نیاز دارند و دیگر چیزی بیشتر از خاک و سرزمین خود نمی‌خواهند.
عمر ها در زیر این زرین قباب
بر مزارش بود شمشیر و کتاب
هوش مصنوعی: سال‌ها عمرها در زیر این گنبد طلایی بر آرامگاهش، شمشیر و کتاب وجود داشت.
مرقدش اندر جهان بی ثبات
اهل حق را داد پیغام حیات
هوش مصنوعی: مکان او در این دنیای ناپایدار پیام زندگی را به اهل حق رساند.
تا مسلمان کرد با خود آنچه کرد
گردش دوران بساطش در نورد
هوش مصنوعی: تا آنجا که تقدیر به او اجازه داد، او را به حال خود واگذارد و در موقعیتش تغییراتی به وجود آورد.
مرد حق از غیر حق اندیشه کرد
شیر مولا روبهی را پیشه کرد
هوش مصنوعی: مرد حق زمانی که به امور نادرست فکر می‌کند، مانند شیر (که نماد قدرت و شجاعت است) به خودش اجازه می‌دهد که به راحتی به یک روباه (که نماد نیرنگ و فریب است) تبدیل شود.
از دلش تاب و تب سیماب رفت
خود بدانی آنچه بر پنجاب رفت
هوش مصنوعی: او دیگر از عشق و شوق بی‌تابی ندارد و حالا خودت می‌دانی که چه به سر دلش آمده است.
خالصه شمشیر و قرآن را ببرد
اندر آن کشور مسلمانی بمرد»
هوش مصنوعی: در آن سرزمین اسلامی، شمشیر و قرآن به معنای قدرت و دین را می‌برد.