گنجور

بخش ۳۲ - نمودار شدن درویش سودانی

برق بیتابانه رخشید اندر آب
موجها بالید و غلطید اندر آب
بوی خوش از گلشن جنت رسید
روح آن درویش مصر آمد پدید
در صدف از سوز او گوهر گداخت
سنگ اندر سینه کشنر گداخت
گفت «ای کشنر اگر داری نظر
انتقام خاک درویشی نگر
آسمان خاک ترا گوری نداد
مرقدی جز در یم شوری نداد
باز حرف اندر گلوی او شکست
از لبش آهی جگر تابی گسست»
گفت «ای روح عرب بیدار شو
چون نیاکان خالق اعصار شو
ای فواد ای فیصل ای ابن سعود
تا کجا بر خویش پیچیدن چو دود
زنده کن در سینه آن سوزی که رفت
در جهان باز آور آن روزی که رفت
خاک بطحا خالدی دیگر بزای
نغمه توحید را دیگر سرای
ای نخیل دشت تو بالنده تر
بر نخیزد از تو فاروقی دگر
ای جهان مؤمنان مشک فام
از تو می آید مرا بوی دوام
زندگانی تا کجا بی ذوق سیر
تا کجا تقدیر تو در دست غیر
بر مقام خود نیائی تا به کی
استخوانم در یمی نالد چو نی
از بلا ترسی حدیث مصطفی است
«مرد را روز بلا روز صفاست»
ساربان یاران به یثرب ما به نجد
آن حدی کو ناقه را آرد بوجد
ابر بارید از زمین ها سبزه رست
می شود شاید که پای ناقه سست
جانم از درد جدائی در نفیر
آن رهی کو سبزه کم دارد بگیر
ناقه مست سبزه و من مست دوست
او بدست تست و من در دست دوست
آب را کردند بر صحرا سبیل
بر جبل ها شسته اوراق نخیل
آن دو آهو در قفای یکدگر
از فراز تل فرود آید نگر
یک دم آب از چشمهٔ صحرا خورد
باز سوی راه پیما بنگرد
ریگ دشت از نم مثال پرنیان
جاده بر اشتر نمی آید گران
حلقه حلقه چون پر تیهو غمام
ترسم از باران که دوریم از مقام
ساربان یاران به یثرب ما به نجد
آن حدی کو ناقه را آرد بوجد»

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برق بیتابانه رخشید اندر آب
موجها بالید و غلطید اندر آب
هوش مصنوعی: در اینجا، نوری ناگهانی و زیبا در آب درخشید و موج‌ها به طرز زیبایی به هوا بلند شدند و در آب به حرکت درآمدند.
بوی خوش از گلشن جنت رسید
روح آن درویش مصر آمد پدید
هوش مصنوعی: عطر خوشی از باغ بهشت به مشام رسید و روح آن درویش در مصر نمایان شد.
در صدف از سوز او گوهر گداخت
سنگ اندر سینه کشنر گداخت
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که او به دل دارد، گوهرهایی در صدف پنهان می‌شود و سنگِ سخت و سوزان در دل انسان شکل می‌گیرد.
گفت «ای کشنر اگر داری نظر
انتقام خاک درویشی نگر
هوش مصنوعی: این جمله به فردی اشاره دارد که به دنبال انتقام است و به او توصیه می‌شود که به وضعیت و سرنوشت فقرا و درویش‌ها توجه کند. به نوعی به او یادآوری می‌شود که اگر قصد مجازات دارد، باید به عواقب و واکنش‌های این عمل در جامعه و زندگی کسانی که دچار فقر و ناداری هستند، بیندیشد.
آسمان خاک ترا گوری نداد
مرقدی جز در یم شوری نداد
هوش مصنوعی: آسمان برای تو گوری فراهم نکرد و جز در دریای شور هیچ مکانی برای آرامش تو ایجاد نکرد.
باز حرف اندر گلوی او شکست
از لبش آهی جگر تابی گسست»
هوش مصنوعی: او برای لحظه‌ای سکوت کرد و سپس از دلش آهی عمیق و پر از درد بیرون آمد.
گفت «ای روح عرب بیدار شو
چون نیاکان خالق اعصار شو
هوش مصنوعی: بیدار شو ای روح عرب، و مانند نیاکانت که زمان‌ها را خلق کردند، به فعالیت و تلاش بپرداز.
ای فواد ای فیصل ای ابن سعود
تا کجا بر خویش پیچیدن چو دود
هوش مصنوعی: ای فواد، ای فیصل، ای ابن سعود، چه مدت همچون دود در خود پیچیده‌اید و در خویش محصور شده‌اید؟
زنده کن در سینه آن سوزی که رفت
در جهان باز آور آن روزی که رفت
هوش مصنوعی: در دل خود آن شعله‌ای را که خاموش شده زنده کن و آن زمانی را که از دست رفته دوباره به یاد آور.
خاک بطحا خالدی دیگر بزای
نغمه توحید را دیگر سرای
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی از مکان مقدس کربلا و اهمیت آن در موضوع توحید و یکتا پرستی صحبت می‌کند. گویا اشاره دارد که خاک این زمین مقدس، بار دیگر در انتظار نغمه‌ای از یکتاپرستی و توحید است، همانگونه که در گذشته نیز به وجود آمده است. به بیان دیگر، این خاک همواره محل تجلی توحید است و آماده پذیرش نکات و پیام‌هایی از این مضمون عالی می‌باشد.
ای نخیل دشت تو بالنده تر
بر نخیزد از تو فاروقی دگر
هوش مصنوعی: ای نخل دشت، هیچ‌کس چون تو بالا نمی‌رود و مانند تو، شخص بزرگ و برجسته‌ای پیدا نخواهد شد.
ای جهان مؤمنان مشک فام
از تو می آید مرا بوی دوام
هوش مصنوعی: ای جهان مؤمنان، تو همچون مشک خوشبو هستی که بوی دل‌نشینت همواره به مشامم می‌رسد و احساس ابدیت و ماندگاری را در من زنده می‌سازد.
زندگانی تا کجا بی ذوق سیر
تا کجا تقدیر تو در دست غیر
هوش مصنوعی: زندگی تا چه اندازه می‌تواند بی‌انگیزه و خسته‌کننده باشد و سرنوشت انسان چه اندازه به دست دیگران رقم می‌خورد.
بر مقام خود نیائی تا به کی
استخوانم در یمی نالد چو نی
هوش مصنوعی: تا کی باید در رنج و درد بمانم و شکایت کنم، اگر بر سر مقام و جایگاهم حاضر نشوی؟
از بلا ترسی حدیث مصطفی است
«مرد را روز بلا روز صفاست»
هوش مصنوعی: هر زمان که انسان با سختی و مشکل مواجه شود، به یاد حدیث پیامبر اکرم می‌افتد که می‌گوید: روزی که بلا به سراغ انسان می‌آید، همان روزی است که او در آزمون و نهفتگی بهترین خصایص خود را نشان می‌دهد.
ساربان یاران به یثرب ما به نجد
آن حدی کو ناقه را آرد بوجد
هوش مصنوعی: راهنما، دوستان ما در یثرب هستند و ما به نجد می‌رویم، همان جایی که شتر را به وجد می‌آرند.
ابر بارید از زمین ها سبزه رست
می شود شاید که پای ناقه سست
هوش مصنوعی: بارش ابر باعث رویش سبزه‌ها از زمین‌ها می‌شود و شاید این نشانه‌ای باشد که پای شتر به زودی بهبود می‌یابد.
جانم از درد جدائی در نفیر
آن رهی کو سبزه کم دارد بگیر
هوش مصنوعی: دلم از درد جدایی پر از ناله و فریاد است؛ ای رهگذر، کسی که سبزه و سرسبزی کمتری داری، من را در آغوش بگیر.
ناقه مست سبزه و من مست دوست
او بدست تست و من در دست دوست
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر اشاره می‌کند که مانند شتر مستی که در میان چمن‌ها به سر می‌برد، او هم دلبستگی و شور و شوقی عمیق نسبت به معشوق خود دارد. در واقع، او در دست معشوقش قرار دارد و احساس می‌کند که همه چیزش در ارتباط با اوست. این تصویر نشان‌دهنده حالتی از عشق و وابستگی است که شاعر به خوبی آن را بیان کرده است.
آب را کردند بر صحرا سبیل
بر جبل ها شسته اوراق نخیل
هوش مصنوعی: آب را به صحرا هدایت کردند و بر دامنه کوه‌ها، برگ‌های نخل را شستند.
آن دو آهو در قفای یکدگر
از فراز تل فرود آید نگر
هوش مصنوعی: دو آهو از ارتفاع تپه به دنبال یکدیگر پایین می‌آیند.
یک دم آب از چشمهٔ صحرا خورد
باز سوی راه پیما بنگرد
هوش مصنوعی: لحظه ای از آب چشمهٔ بیابان نوشید، سپس دوباره به راهی که در پیش دارد، نگاهی اندازد.
ریگ دشت از نم مثال پرنیان
جاده بر اشتر نمی آید گران
هوش مصنوعی: اگر یک دشت پر از سنگ و ریگ باشد، این ریگ‌ها به مانند مثال‌هایی که از احساسات لطیف و زیبا می‌زنند، نمی‌توانند بر دوش الاغی، بار سنگینی را تحمیل کنند. به عبارتی دیگر، چیزهای ظریف و زیبا نمی‌توانند وزن و سنگینی را به دوش موجودی بیاندازند که از نظر ماهیت و طبیعت خود، توانایی تحمل آن را ندارد.
حلقه حلقه چون پر تیهو غمام
ترسم از باران که دوریم از مقام
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که طوفان و باران به زودی در راه است و من نگرانم که با وجود این شرایط، از مکانی که باید در آن باشیم، دور مانده‌ایم.
ساربان یاران به یثرب ما به نجد
آن حدی کو ناقه را آرد بوجد»
هوش مصنوعی: ساربان، همسفران ما را به یثرب می‌برد، و ما به نجد می‌رویم تا آنجا که شتری را به وجد بیاوریم.