بخش ۳۷ - در بیان سماع و کیفیت آن میفرماید
صبحدم بر کف نهادم جام عشق
تا شدم سرمست و بی آرام عشق
دل که در دستم نیامد دامنش
چون شفق در خون زدم پیراهنش
در مشام جانم آمد بوی دوست
چون ملک چرخی زدم در کوی دوست
ساقی آمد جام جانافروز داد
بلبلان را مژده نوروز داد
عندلیب باغ شوق از وصف اوست
اهل مجلس را برون آرد ز پوست
هر یک از مستی نوائی ساخته
غلغلی در عرش و فرش انداخته
گرد هستیها ز دامن توخته
پای همت بر دو عالم کوفته
از میان برخاسته گفت و شنود
رهروان غیب در عین شهود
حاضران جمع یک رنگ آمده
شیشه اغیار بر سنگ آمده
حاجیان کعبه صدق و صفا
بسته احرام از بیابان وفا
در حریم قدس مرغان حرم
کرده هنگام نوا از سر قدم
ای ندانسته بجز نام سماع
حال بیحاصلت هنگام سماع
خوب گفتند آن خداوندان حال
نیست نفس زنده را این می حلال
صدهزار آشفته اینجا گمره است
مبتدی را زین سخن دوری به است
نی سماع اندیشه طبع و هواست
تا برون نائی از این ره کی رواست
بی تکلف چون درآید رد مکن
حالت مستان بجهد خود مکن
تا برعنائی نکوبی دست و پا
زانکه این فسق است در راه خدا
در سماعت مژده جانان رسد
بوی پیراهن سوی کنعان رسد
این مفرح بهر هر مخمور نیست
لایق آن جز دل پرنور نیست
این طریق پاکبازان خداست
نی محل مشت زرق بیحیاست
عالمی آشفته سودای اوست
پاک از این بد گوهران دریای اوست
این گدایان را که بینی بی خبر
خود پرستانند از اینها درگذر
مرد معنی را طلب کن زینهار
اهل صورت را نباشد اختیار
این همه جغدان این ویرانه اند
از نوای بلبلان بیگانه اند
از تکلف خویشتن بر تافته
حاش لله گر نشانی یافته
رسم و عادت را روش پنداشته
مذهب مردان دین بگذاشته
خرقۀ را دام لقمه ساخته
بهرنانی دین و دنیا باخته
ای برای نام رفته جنگشان
خصمشان روز قیامت ننگشان
دور از این صورت نمایان گدا
گر بمعنی یابدار راه خدا
دامن یک بنده آزاد گیر
از حسینی این نصیحت یاد گیر
جهد میکن تا بگوش معنوی
هرچه من گفتم هم از خودبشنوی
بر در دل معتکف باش ای پسر
یاد میدارم من این پند از پدر
علت بس مشکل آمد بود تو
ورنه سهلست از تو تا مقصود تو
ساقیا جام صبوحی در خوراست
کز می دوشین خمارم در سراست
وقت آن آمد که از آب و گلی
در هوای صبحدم سازی تلی
خیز تا یک دم دو جیحون در کشیم
خط می در ربع مسکون در کشیم
قیل و قال ما ندارد رونقی
بحر می بینی برافکن زورقی
گر همه دریا در این زورق خوری
باشد این کشتی به پایانی بری
چونکه نه دریا ماند و نه زورقت
گوهری بخشد محیط مطلقت
عالمی بینی ز دل بیدل همه
طالب دریا و بر ساحل همه
ساقیا می ده که این افسانه بود
هرچه گفتم وصف این خمخانه بود
رطل ما بستان لبالب بازده
پس سقیهم ربهم آواز ده
گر فتوحی بی تکلف میرسد
مدعی را کی تصرف میرسد
در خراباتی که این می میدهند
قیمت صد جان بیک جو میدهند
شبروی کردم در این راه مخوف
تا مگر یابم بسرحد وقوف
مرکب از توفیق حق میتاختم
جز تحیر منزلی نشناختم
چون بدانستم که حیرت در ره است
پس یقینم شد که خاموشی به است
طول و عرضی خواستم این نامه را
مصلحت نامد شکسته خامه را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبحدم بر کف نهادم جام عشق
تا شدم سرمست و بی آرام عشق
هوش مصنوعی: صبح زود جام عشق را در دست گرفتم و به همین خاطر سرمست و بیقرار شدم.
دل که در دستم نیامد دامنش
چون شفق در خون زدم پیراهنش
هوش مصنوعی: دل من که به دستم نیامد، برای به دست آوردن عشقش، همچون افق سرخ در غروب، دامنش را با خونم آغشته کردم.
در مشام جانم آمد بوی دوست
چون ملک چرخی زدم در کوی دوست
هوش مصنوعی: بوی دوست در جانم پیچید و مرا شوقی عمیق به وجود آورد، مثل این که در کوی دوست گردش کردم و از زیباییهای آنجا لذت بردم.
ساقی آمد جام جانافروز داد
بلبلان را مژده نوروز داد
هوش مصنوعی: ساقی آمد و جامی شاداب و زندگیبخش را به ارمغان آورد و بلبلها را به آغاز بهار و نو شدن زندگی خوشامد گفت.
عندلیب باغ شوق از وصف اوست
اهل مجلس را برون آرد ز پوست
هوش مصنوعی: پرنده خوشذوق باغ شوق به خاطر توصیف اوست که اهل مجلس را از حالت عادی و روزمره خارج کرده و به وجد میآورد.
هر یک از مستی نوائی ساخته
غلغلی در عرش و فرش انداخته
هوش مصنوعی: هر کس در عالم خوشی و سرمستی، آهنگی خلق کرده و صدای آن در آسمان و زمین پیچیده است.
گرد هستیها ز دامن توخته
پای همت بر دو عالم کوفته
هوش مصنوعی: وجود تمامی چیزها از دامن تو برداشت شده و پای ارادهی تو بر دو جهان کوبیده شده است.
از میان برخاسته گفت و شنود
رهروان غیب در عین شهود
هوش مصنوعی: از درون برخواسته، گفتگو و تبادل نظر رهروان معنی و حقیقت را در حالی که خود نیز آن را درک میکنند، به تصویر میکشد.
حاضران جمع یک رنگ آمده
شیشه اغیار بر سنگ آمده
هوش مصنوعی: افرادی که در این جمع حاضرند، همگی یک دست و هماهنگ هستند و دشمنان را به چالشی سخت مواجه کردهاند.
حاجیان کعبه صدق و صفا
بسته احرام از بیابان وفا
هوش مصنوعی: زائران کعبه با صداقت و پاکی، در حال آماده شدن برای سفر، از سرزمین وفا حرکت کردهاند.
در حریم قدس مرغان حرم
کرده هنگام نوا از سر قدم
هوش مصنوعی: در فضایی مقدس، پرندگان حرم در هنگام نواختن ساز، با احترام و توجه از روی قدمها گذر میکنند.
ای ندانسته بجز نام سماع
حال بیحاصلت هنگام سماع
هوش مصنوعی: ای کسی که بدون درک واقعی تنها به نام سماع آشنا هستی، حال بیفایده و خالیات در زمان سماع چیست؟
خوب گفتند آن خداوندان حال
نیست نفس زنده را این می حلال
هوش مصنوعی: خوب گفتهاند که تنها ناظر بر حال افرادی که زندهاند، نیستند. نفس زندهای که شراب حلال را مینوشد، حالش متفاوت است.
صدهزار آشفته اینجا گمره است
مبتدی را زین سخن دوری به است
هوش مصنوعی: در اینجا هزاران نفر گیج و سردرگم هستند و بهتر است که فرد مبتدی از این گفتگو دوری کند.
نی سماع اندیشه طبع و هواست
تا برون نائی از این ره کی رواست
هوش مصنوعی: صوتی که میشنوی ناشی از فکر و روح توست. وقتی که از این مسیر خارج شوی، آیا درست است؟
بی تکلف چون درآید رد مکن
حالت مستان بجهد خود مکن
هوش مصنوعی: اگر کسی بدون هیچ گونه تکلف و تصنعی به جمع ما بیاید، آن را نادیده نگیر و اجازه نده که حال و هوای شاد و مستانهاش از بین برود.
تا برعنائی نکوبی دست و پا
زانکه این فسق است در راه خدا
هوش مصنوعی: تا زمانی که به مقام بلندی نرسی، نباید دست و پا بزنید، زیرا این کار ظلم به خود و خدای خود است.
در سماعت مژده جانان رسد
بوی پیراهن سوی کنعان رسد
هوش مصنوعی: در زمانی که به شنیدن خبر محبوب مشغول هستیم، بوی لباس او به سمت کنعان میآید.
این مفرح بهر هر مخمور نیست
لایق آن جز دل پرنور نیست
هوش مصنوعی: این شادی و خوشی برای هر کسی مناسب نیست، تنها کسی که دل روشنی دارد میتواند از آن بهرهمند شود.
این طریق پاکبازان خداست
نی محل مشت زرق بیحیاست
هوش مصنوعی: این مسیر مربوط به انسانهای پاک و پرهیزکار است و جایی برای نمایش خودنمایی و بیحیایی ندارد.
عالمی آشفته سودای اوست
پاک از این بد گوهران دریای اوست
هوش مصنوعی: جهانی پر از آشفتگی به خاطر عشق اوست، و این دنیا از بدیها و زشتیها خالی است چون دریاهایی که از گوهرهای پاک پر هستند.
این گدایان را که بینی بی خبر
خود پرستانند از اینها درگذر
هوش مصنوعی: این افرادی که به عنوان گدایان میبینی، در واقع در پی خودخواهی و پرستش خود هستند. از این نوع افراد فاصله بگیر و آنها را جدی نگیر.
مرد معنی را طلب کن زینهار
اهل صورت را نباشد اختیار
هوش مصنوعی: مرد باید به دنبال معانی واقعی باشد، زیرا کسانی که فقط به ظواهر و شکلها توجه میکنند، اختیار و انتخاب درستی ندارند.
این همه جغدان این ویرانه اند
از نوای بلبلان بیگانه اند
هوش مصنوعی: این همه جغدهایی که در این خرابهها دیده میشوند، نتیجه صدای بلبلهای غریبهای هستند که اینجا آواز میخوانند.
از تکلف خویشتن بر تافته
حاش لله گر نشانی یافته
هوش مصنوعی: از خودت مایه نگذار و به خاطر خدا از فکر و خیالهای بیجا دوری کن، اگر نشانهای دیدی.
رسم و عادت را روش پنداشته
مذهب مردان دین بگذاشته
هوش مصنوعی: آدمی عادتها و رفتارهای رایج را به عنوان اصول و باورهای دینی پذیرفته و از اصل و محتوای واقعی دین فاصله گرفته است.
خرقۀ را دام لقمه ساخته
بهرنانی دین و دنیا باخته
هوش مصنوعی: پارچهای که بر تن دارد، چون دام و تلهای برای او شده است. او به خاطر لقمهای نان، دین و دنیایش را از دست داده است.
ای برای نام رفته جنگشان
خصمشان روز قیامت ننگشان
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر نام و یاد رفتهی جنگها، دشمنانشان در روز قیامت به خاطر ننگشان شرمسار خواهند شد.
دور از این صورت نمایان گدا
گر بمعنی یابدار راه خدا
هوش مصنوعی: اگر از این ظاهر و صورت دور باشی و به معنا و حقیقت نزدیک شوی، در آن صورت میتوانی راه خدا را پیدا کنی.
دامن یک بنده آزاد گیر
از حسینی این نصیحت یاد گیر
هوش مصنوعی: از یک بنده آزاده کمک بگیر و این نصیحت را از حسین به یاد بسپار.
جهد میکن تا بگوش معنوی
هرچه من گفتم هم از خودبشنوی
هوش مصنوعی: سعی کن به درک عمیق و معنوی از آنچه میگویم برسید و خودت نیز از درون به آن گوش بسپاری.
بر در دل معتکف باش ای پسر
یاد میدارم من این پند از پدر
هوش مصنوعی: ای پسر، همیشه در دل خود یادگارهای پدر را نگهدار و به آنها پایبند باش.
علت بس مشکل آمد بود تو
ورنه سهلست از تو تا مقصود تو
هوش مصنوعی: اگرچه به نظر میرسد که دلیل این مشکل بسیار پیچیده است، اما در واقع برای تو که به آن آگاهی داری، رسیدن به هدف بسیار ساده است.
ساقیا جام صبوحی در خوراست
کز می دوشین خمارم در سراست
هوش مصنوعی: ای ساقی، جامی از شراب صبحگاهی به من بده، چرا که مستیام از می دیشب هنوز ادامه دارد.
وقت آن آمد که از آب و گلی
در هوای صبحدم سازی تلی
هوش مصنوعی: زمان آن فرارسیده که از آبی و خاکی در هوای صبحگاهی تلی بسازی.
خیز تا یک دم دو جیحون در کشیم
خط می در ربع مسکون در کشیم
هوش مصنوعی: بیا بلند شو و چند لحظهای با هم روزی را خوب بگذرانیم. بیایید نوشیدن باده را در این دنیای محدود تجربه کنیم.
قیل و قال ما ندارد رونقی
بحر می بینی برافکن زورقی
هوش مصنوعی: حرف و صحبت ما جایی ندارد، در این فضا مثل دریا که آرام و بیخبر است، باید کشتی خود را راه بیندازیم.
گر همه دریا در این زورق خوری
باشد این کشتی به پایانی بری
هوش مصنوعی: اگر تمام دریا را در این قایق بریزید، این کشتی به سرانجامی خواهد رسید.
چونکه نه دریا ماند و نه زورقت
گوهری بخشد محیط مطلقت
هوش مصنوعی: زمانی که دیگر نه دریا وجود دارد و نه کشتیات، دریاچهای است که از آن جواهری نخواهی گرفت.
عالمی بینی ز دل بیدل همه
طالب دریا و بر ساحل همه
هوش مصنوعی: انسانهایی را میبینی که با وجود دل بیقرارشان، همه به دنبال دریای عشق و حقیقتاند، اما در کنار ساحل آن قرار دارند و از آن distance دارند.
ساقیا می ده که این افسانه بود
هرچه گفتم وصف این خمخانه بود
هوش مصنوعی: ای ساقی، بگو که آنچه گفتن راجع به این مکان، تنها داستانی بیش نبود. من هر آنچه بیان کردم، توصیفی از این خمخانه بود.
رطل ما بستان لبالب بازده
پس سقیهم ربهم آواز ده
هوش مصنوعی: با ظرف پر از شراب، بگذار تا بیشتر بریزند و بعد از آن به می نوشیدنش صدای شاد زندگی را برسانید.
گر فتوحی بی تکلف میرسد
مدعی را کی تصرف میرسد
هوش مصنوعی: اگر نصرت و پیروزی به آسانی و بدون زحمت به دست آید، چه زمانی مدعی و مدعیان میتوانند بر آن مسلط شوند؟
در خراباتی که این می میدهند
قیمت صد جان بیک جو میدهند
هوش مصنوعی: در محلی که شراب مینوشند، به بهای بسیار پایینتر از ارزش واقعی، جان و زندگیهای زیادی را ارزشگذاری میکنند.
شبروی کردم در این راه مخوف
تا مگر یابم بسرحد وقوف
هوش مصنوعی: در تاریکی شب به این راه خطرناک قدم گذاشتم تا شاید به حقیقت و آگاهی برسم.
مرکب از توفیق حق میتاختم
جز تحیر منزلی نشناختم
هوش مصنوعی: من از برکت و راهنمایی الهی به جستجوی مقصود پرداختم، اما جز حیرت و سردرگمی هیچ منزل و مقصدی را نشناختم.
چون بدانستم که حیرت در ره است
پس یقینم شد که خاموشی به است
هوش مصنوعی: چون فهمیدم که در مسیر، سرگردانی و بلاتکلیفی وجود دارد، به این نتیجه رسیدم که بهتر است سکوت کنم.
طول و عرضی خواستم این نامه را
مصلحت نامد شکسته خامه را
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان میکند که برای نامهای که در حال نوشتن است، ابعاد و اندازه خاصی را در نظر داشته، اما متوجه میشود که ممکن است این کار مناسب نباشد و در نتیجه تصمیم میگیرد که قلمش را بشکند و از نو شروع کند.

امیر حسینی هروی