شمارهٔ ۸۳
عجب که درد مرا هیچکس دوا سازد
مگر که چاره بیچارگان خدا سازد
دلم بدرد و بلا انس کرده است چنانک
ز عافیت بگریزد بابتلا سازد
بکیش عشق دلش زنده ابد باشد
که جان خود هدف ناوک بلا سازد
نظر بشاهی هر دو جهان نیندازد
کسی که بر در او خویشتن گدا سازد
دلیکه یافت خلاصی ز قید کبر و ریا
وطن بساخت اقلیم کبریا سازد
بحق سپار دل آهنین خود کانرا
بصیقل کرم آیینه بقا سازد
مراد خویش ز جانان کسی تواند یافت
که در طریق وفا جان خود فدا سازد
حسین را طرب و ساز و عیش در پیش است
نگار من چو به عشاق بینوا سازد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عجب که درد مرا هیچکس دوا سازد
مگر که چاره بیچارگان خدا سازد
هوش مصنوعی: عجیب است که هیچکس نتواند به درد من رسیدگی کند، جز کسی که خود را برای کمک به بیچارگان در نظر گرفته باشد.
دلم بدرد و بلا انس کرده است چنانک
ز عافیت بگریزد بابتلا سازد
هوش مصنوعی: دل من به درد و مصیبت عادت کرده است، به طوری که از راحتی و آسایش فرار میکند و به مشکل و بلا گرایش پیدا میکند.
بکیش عشق دلش زنده ابد باشد
که جان خود هدف ناوک بلا سازد
هوش مصنوعی: عشق تو باعث میشود که دلش همیشه زنده بماند، زیرا جان خود را فدای سختیها و مشکلات میکند.
نظر بشاهی هر دو جهان نیندازد
کسی که بر در او خویشتن گدا سازد
هوش مصنوعی: کسی که خود را در برابر درگاه شاهانه و عظیم او حقیر و نیازمند نشان دهد، هیچکس نمیتواند نگاه او را به دو جهان جلب کند.
دلیکه یافت خلاصی ز قید کبر و ریا
وطن بساخت اقلیم کبریا سازد
هوش مصنوعی: دلی که از خودپسندی و ظاهرسازی رها شده باشد، میتواند سرزمین بزرگی از روحانیت و معنویت بسازد.
بحق سپار دل آهنین خود کانرا
بصیقل کرم آیینه بقا سازد
هوش مصنوعی: به درستی که دل محکم و استوار خود را به خداوند بسپار، زیرا او میتواند آن را به زیبایی و دوام تبدیل کند.
مراد خویش ز جانان کسی تواند یافت
که در طریق وفا جان خود فدا سازد
هوش مصنوعی: کسی میتواند به آرزوی دلش برسد که در مسیر وفاداری، جانش را برای محبوبش فدای کند.
حسین را طرب و ساز و عیش در پیش است
نگار من چو به عشاق بینوا سازد
هوش مصنوعی: حسین در حال لذت و شادی است، در حالی که محبوب من به عشقورزان بیدفاع بیرحمی میکند.